شوهرم هفته ی قبل ک ابجیم نذر کرده وگوسفند قربانی کرده بود و دعوت کرد منو نبرد چون کار داشت اما میتونست تعطیل کنه اما نکرد تاژه عید هم میخواستم بزم به خالم سر بزنم اونم نزاشت بهونه کرد ..به جاش قول داد این هفته منو ببره خونه ابجیم چون خیلی وقته نرفتم ولی الان میگه فردا داییم اینا با مامانم اینا میخوان برن کوه مام باید بریم ..درحالیکع که من برنامه ریزی کرده بودم ..از طرفی دلم نمیخواد با فامیلاش برم بیرون شما جای من بودین چیکار میکر دین؟؟شوهرم میگه حتما باید بیای اصلا نمیشه .ولی قول داد هفته بعد منو ببره خونه ابجیم که دوساعت راهه ولی من خیلی صبر کرده بودم ک مدرسه پسرم تعطیل بشه این هفته برم ..شما بودین چیکار میکردین؟
من صبر نمیکنم شوهرم من و جایی ببره یا نبره.خودم تصمیم میگیرم کجا برم
پس فک نکنم بتونم خیلی نظر بدم
من ک بودم نمیرفتم فامیلاشو ببینم
اشکالی نداره عزیزم زیاد سخت نگیر تماس تصویری با خواهرت بگیر و برو کوه کیف کن
نرو کوه😑
که دیگه عقلش سر جا بیاد قول دروغ نده
من بودم با فامیلاش میرفتم،شاید واقعا نیمتونه این هفته ببرتت..منم شرایطم همینه دوساعت تا خواهرم فاصله ندارم ولی اکثرا با فامیلای شوهرم میرم بیرون بیشتر اوقات میان باغ ویلای ما...منم مثل فامیل خودم باهاشون رفتار میکنم.
بهش بگو ناراحتیتو اونم درک کنه جدی بگیره احساساتتو
مثل یک انسان باهوش رفتار کن خیلی بزرگوارانه باهاش هرجا میگه برو و سعی کن نشون بدی مطابق میلش رفتار میکنی شاید کمی سخت باشه، ولی بعد از چند بار تکرار اونم میفهمه دیگه نباید روی حرفت حرف بزنه، چون اگه لجبازی کنی اینو بدون که مردا لجبازترن و بیشتر خودت اذیت میشی، به خواهرت بگو فعلا شرایط مناسب دیدار نیست ازش بخواه اگه میتونه بیشتر اون بهت سر بزنه.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
