کلا همیشه تنها بودم هیچوقت اهمیتی نداشتم براش ولی دیگه فکر نمیکردم امروزم تنهام بزاره فکر میکردم لاقل امروز که یه روز مونده به کنکور یکم باهام حرف بزنه استرسم کمتر شه
برعکس امروز کلا ماتم گرفته حالم خیلی بده دیدم نشسته داره فیلم میبینه خیر سرم رفتم یکم باهاش دردودل کنم برم بغلش اروم شم شروع کردم یکم حرف زدم هیچی نگفت پاشد رفت خوابید😂(خنده عصبیه) اصلا بیخیال اون هیچوقت منو دوست نداشته و نخواهد داشت
من خیلی حالم بده هرکاری میکنم استرسم خوب نمیشه یکم کار دارم امشب باید بیدار بمونم درس بخونم
چیکار کنم یه خرده اروم باشم بشینم سر درسم اصلا از فشار عصبی قلبم شروع کرده به درد گرفتن