2737
2734
عنوان

برای تو که می روی...

24 بازدید | 0 پست

تمام احساسم حاکی بر دوست داشتنت بود و تمام وجودم حکایتگر دوست داشتنت...

اما با ترسِ مغلوبِ قلبم چه میکردم که بیانگر بازنده بودنم در عرصه عشق بود...

میدانی! عشق بدون عمل هیچ بوده و هست؛

من این عهد را مدتی پیش با یار دیگری بسته م

و حالا چاره ای ندارم، جز فراموش نکردن این عهد!

از این قلب خسته جانی برایم نمانده...

گاهی برای او درد میکند و گاهی هم به یاد تو تیر میکشد...

موعود به پایان آمدنت رسید و حالا نمیدانم تنها چشمانی که خواستار اشک ریختن هستند فقط چشمان من است؟

موعود به پایان آمدنت رسید بدون اینکه بخواهم و بدانم و بتوانم...

به کدامین زبان و با کدامین درد و غمم به چشمان پر دردت خیره شوم و با تو وداع کنم؟

تحمل دوری تو مانند کندن کوه با دستان خالی و فراموش کردن تو محالی ست غیر توصیف...


پ.ن:

💖sh

تهش پام خورد به لیوان نیمه پرش ریخت  
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687