اسمش محمدحسینه دورادور میشناسمش اولین بار که دیدمش ازش بدم اومد ولی بعد ها عجیب عاشق شخصیت و تفکراتش شدم الان ۳ساله از دهنم بیرون نمیره
همش منتظرم بیاد و شوهرم بشه 😂
شماها دعا کنید شاید شد دعای من درحق خودم تا سقفم نمیره
همش خوابشو میبینم یه بار خواب دیدم داریم عقد میکنیم من هولهولی رفتم لباس خریدم بعد مامانم روی یخ کاغذ این اون رو به عنوان شوهر من نوشت تازه متوجه شدم که بله اون شوهر من شده .
یه بار خواب دیدم اومدن خواستگاریم نمیدونستم می هست پسره یهو از رای در دیدمش خودش بود میخواستم غش کنم
یه بار خواب دیدم تو چهارراه تجریش از ماشین پیاده شد رفت داخل کوچه منم دنبالش رفتم اون منو ندید یه خونه بود با در سفید رفت تو یه خونه بزرگ سه طبقه سکانس بعدی خوابم من رفتم تو اون خونه انگاری قرار بود بخرمش داشتم توی خونه رو میدیدم که یهو از حیاط اومد تو باهم چشم تو چشم شدیم بهترین حس دنیا بود برام .
خدایا خیلی دوسش دارم قول میدم خانم خوبی باشم لطفا ارسالش کن برام 😭