زندگیم خیلی داستانش طولانیه
اینطوری بگم که ۲۱ سالمه و متاهل و ۳ ساله عقدم و نزدیک عروسی چندین بحث داشتیم که خانواده ها اومدن وسط
شوهرم دست بزن داشت خیانت هم در حد چت کرد
الان دیگ همه میدونن دو طرف خانواده ... ولی ب روی هم نمیاریم
خودمم شاغلم
یک ماه و نیم باهاش تو کلنجار بود تو آخرین بحث ک آشتی کردیم اومد جلو و کلی قول داد ولی بعد گفت قول دادم ک برگردی تا باهات خوب باشم و مهربون و الان مهربونیشم کمتر شد خودشم میگه همینی ک هست و باز انتظار داره ک من ثابت کنم زن خوب و حرف گوش کنی هستم
البته نمیتونم بگم ویژگی خوب نداره و الان کلا بد مطلق ن اینطور نیست خوبی هم داره
نمیگم من از اول خوب بودم منم اشتباهاتی داشتم
ولی تو این زندگی گیجم
حالا میخوام ی ذره دیگ تلاش کنم بیینم این زندگی میشه یا ن
و ترسم اینکه نکنه قدر ویژگی های مثبتش رو نمیدونم
و اینکه
الان دست بزن نداره خیانت هم نمیدونم میگه نمیکنم