سلام دوستان من خواهر صاحاب این اکانتم به خواهرم داشتم میگفتم گفت بیا تاپیک بزن شاید راهنماییم کنید دوستان من ۴ ساله ازدواج کردم روز اول ازدواج هیچ حسی به شوهرم نداشتم ازش بدم میومد ولی اون همه جوره بهم میرسید منو دوست داشت ولی من نه هی پسش میزدم الان بعد ۴ سال احساس میکنم عاشقش شدم بدجور ولی اون اصلل سمتم نمیاد یه جوری که انگار ازم خیلی سرد شده دیروز گفت بیا طلاق بگیرید حالم گرفتس 😪😪
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
می دانی چی باعث شد اینهمه دوستت داشته باشم و از فکر کردن به تو دست بر ندارم؟! تو کودکِ غمگین و سرکوب شده ی درونم را از زیر آوار بیرون کشیدی، گرد و خاکش را تکاندی، بغلش گرفتی، تحسینش کردی و دوستش داشتی. تو زمانی از راه رسیدی که من نیاز داشتم حس کنم برای کسی، بیشتر از هرکسی اهمیت دارم.تو در موعد زخم های عمیق من رسیده بودی و برای کودک تنها و ترسیده ی درونم، پناه شدی و این منطقی ترین دلیلی ست که برای دوست داشتنت سراغ دارم.نرگس صرافیان طوفانتو قصهی ناتمام من هستی و پایانی برایم نداری................تو قشنگ ترین سهم من از دنیایی......بدترین حالتی که ممکنه برای یه آدم پیش بیاد اینه که همزمان هم احساسی باشه و هم منطقی، یعنی قلبش داره مچاله میشه ها، ولی مجبوره منطقی تصمیم بگیره، بعدش باید روزها و ماهها و حتی سالها بشینه به قلبش توضیح بده که اگه اون کارو نمیکردم بیشتر مچاله میشدی.اما مگه قلب حالیشه؟ وقتی دیگه صلحی نباشه بین عقل و قلبت، انگار لای منگنه ای، چون نه مغزت قلب داره، و نه قلبت مغز.
جنس زن برای اثبات دوست داشته شدن به زمان نیاز داره و رفتارت تا حدی طبیعی بوده. اما از این به بعد به شوهرت محبت کن، بهش جنسی برس غذا بپز باهم تفریح برین. رو اعصابش نرو. مطمنا اونم ازت خسته نشده فقط شاید کینه ی سالهای اول رو نگه داشته