من با پسرشون که کار نداشت شغل نداشت خونه نداشت در آمد نداشت فکر اقتصادی نداشت فکر پیشرفت نداشت چشش به هزار تومن پدرش بود که بده بهش
رفتم با خانوادش زندگی کردم کپ خواستم بلندش کنم که بره کار کنه طلاهای عروسی مو و ماشینی که داشت رو فروختیم باهاش خونه درست کنیم و از اونجا بریم
پدر شوهر و مادشوهر حقوق درست و حسابی نداشتن که کفاف زندگی حتی خودشون رو بده چه برسه به ما البته مادرشوهر حقوق نداشت سال ۹۶ شوهرش حقوقش ۲.۵ میلیون بود 😐
ولی چون خودشون با خانواده شوهر زندگی کردن یعنی مادرشوهر با مادرشوهرش زندگی کرده بودن چشم دیدن اینو نداشتن ما بریم خونه اجاره کنیم و بزور خواستن ما با اونا زندگی کنیم
درباره منم درسته خودم میدونم حماقت کردم ولی فکر نمی کردم کار به اینجا برسه و احترام رو زیر پا بزارن و کلی بهم بی احترامی کنن در هر زمینه ای از شستشوی ظرف خونه بگیر تا حاملگی و بچه دار شدن
ولی فقط سنگ انداختن دعوا کردن جنجال کردن تهمت زدن بهتان زدن خواستن ما رو از تصمیم هامون منصرف کنن برای اینکه همیشه زید دست اونا خار و حقیر بمونیم
موقعی که ماشین نداشتیم
میدونستن خونه مون تکمیل نشده و دست مون به جایی بند نیست خواستند با تهمت و افترا از خونه بیرون مون کنند ،برای وام گرفتن دعوا میکردن شوهرم رو ،حتی جرعت نداشت بگه میخوام وام بگیرم که وام ازدواج ۱۰ میلیونی اون زمان رو تو صورتش می کوبیدن که هنوز قسط هاش تموم نشده
از اول نه براش کار درست حسابی پیدا کردن نه خونه خریدن نه دستش رو به جایی بند کردن
وقتیم من گفتم این کارها رو بباید بکنیم باهام دشمنی کردن و علنا منو دشمن خودشون اعلام کردن
و بارها بهش گفتن یا مادر و پدر یا زنت
بای بفرستیش خونه خودش
نمیدونستن و درک نمیکردن ما کنار هم خونه هستیم ،فکر میکردن چون تازه ازدواج کردید میتونن ما رو از هم به راحتی جدا کنن و تا ابد پسرشون بشینه جلوشون زانو بزنه برای هزار تومن!
انگار جز اینکه خواستیم خونه دار بشیم و یه کار پیدا بشه شوهر بره سرکار و در آمد خوب و زندگی آروم چی میخواستیم که اینجوری میکردن
داستان حاملگی هم خواستید پایین تر میزارم که چقدر بابتش ناراحت شدن
از قبل تایپ کردم هستید؟