نمیدونم حس میکنم شاید از خونوادم همیشه سخت گیر بودن بهم اهمیت ندادن تو اجتماع هم همیشه همینطوری دیدم
همیشه احساس گناه داشتم از بچگی
هیچ لذتی از زندگی نبردم همیشه درجا زدم ت زندگیم تو سری خور شدم
بی اعتماد به نفس
همیشه قلبم شکسته ناراحت شدم
یادمه کسایی ک بهم بی محلی کردن
من تابحال هیچ وقت ب کسی بی محلی نکردم یادم نمیاد همیشه با روی خوش برخورد کردم ولی برعکس همش یکسایی بهم با اخم برخورد کردن بی محلی کردن یادم میاد خیلی ناراحت میشم چرا با من اینطورین
من با هیچکدوم از دوستام در ارتباط نیستم ولی بقیه همه باهم رابطه دارن در ارتباطن حداقل من هیچکی دورم نیس تنهام و بدون هیچ پیشرفتی ت زندگی
حداقل ی شغل ندارم ک منبع درآمدم باشه