2733
2734

ما یبار رفته بودیم عروسی خواهرِ دوستم 

همه‌چی بود تا اینکه آخرای عروسی  وقتی عروس و داماد میخواستن برن وسط برقصن دعوا شد نمیدونم سرِ چی

همه مهمونا و عروس دوماد فرار کردن😂 

پدر عروس هی به ما میگفت زودتر برین چندنفر رفتن تفنگ بیارن 

فک کنین همه رفته بودن ما مونده بودیم 

چون پسرعموی مامانم ماشینو برده بود 

انقدر بهش زنگ زدیم ماشینو آورد 

تا سوار شدیم ماشین پلیسو آمبولانس اومدن 

ولی دلم برا عروس دوماد سوخت عروسیشون خراب شد

خداجون باور میکنی همه خنده‌هام مصنوعیه دلم یه خنده از ته دل‌میخواد یه خنده که خالص باشه توش غمی نباشه                     شاید با برگشتن دوباره اون منم  بتونم یبار از ته دل بخندم  همین بودنمو فقط به اون مدیونم اگه اون نبود شاید من الان تو این دنیا نبودم  کاش زودتر برگرده و یه خنده از ته دل مهمونم کنه🙂                                        


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

یه عروسی چندسال پیش رفتیم

انقدر عروس دوماد عجله داشتن زودتر از ۸۰ درصد مهمونا رسیده بودن

موقع ورود،عروس دوماد با حدود شیش هفتا مهمون باهم وارد شدن😂😂😂😂😂

بیاید مهربون تر با هم صحبت کنیم🤝🏻 اینجا فضای مجازیه ولی آدمای پشتش که مجازی نیستن...واقعین...دل دارن🙂
2731
دختر خاله منم دم تالار منتظر بود هی زنک میزد فلورا مهمونا اومدن بیاییم؟💔😂

وای دقیقا اونا هم هی زنگ میزدن میگفتن بیایم داخل😂😂😂😂😂😂😂😂

بیاید مهربون تر با هم صحبت کنیم🤝🏻 اینجا فضای مجازیه ولی آدمای پشتش که مجازی نیستن...واقعین...دل دارن🙂

ما یه عروسی رفتیم که فامیل دور بودن

بعد از تالار خونه جشنشونو ادامه دادن یعنی خانما توی خونه اقایون توی کوچه 

ما هم رفتیم توی خونه با لبخند و این چیزا دیدیم اکثریت چپ چپ نگاه میکنن و محل نمیدن !!! 

حالا نگو بیرون دعوا شده بود همسر من و پسر عمو هاش و عموش اینا رفتن جدا کنن بعد دیگه شروع دعوا هم افتاد گردن اینا!!

خیلی حس بدی بود فکر کن بری جلوی دعوا رو بگیری بعد بگن تو شروع کردی و تقصیر تو بود 


2740
یه عروسی چندسال پیش رفتیم انقدر عروس دوماد عجله داشتن زودتر از ۸۰ درصد مهمونا رسیده بودن موقع ورود ...

ما هم شب عروسیمون زود رسیدیم😂 مادر همسرم زنگ زد گفت من هنوز از ارایشگاه نیومدم وایسید من برم بعد بیاید 

سر خیابون وایسادیم تا پرنسس برسه تالار سلام علیک کنه بعد بریم 😂

ولی خب ما اکثر مهمونامون زود اومدن تالار تقریبا پر بود 

یه بار تو عروسی داشتن شربت پرتقال پخش میکردم میدادن ..

منم سر پا بودم شربت رو که برداشتم یهو با کفش پاشنه بلندم گیر کردم شربت ریخت روی یکی دوتا از مهمونا😖😖

میخاستم همون لحظه آب شم برم زمین 

خلاصه کلی عذر خواهی کردم و گفتن که عیب نداره حالا پیش میاد😑😑

مگه بیکارم امضا بنویسم تو بخونیش..🔪🕸🗿
ما هم شب عروسیمون زود رسیدیم😂 مادر همسرم زنگ زد گفت من هنوز از ارایشگاه نیومدم وایسید من برم بعد بی ...

😂😂😂😂😂😂

بیاید مهربون تر با هم صحبت کنیم🤝🏻 اینجا فضای مجازیه ولی آدمای پشتش که مجازی نیستن...واقعین...دل دارن🙂
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته

دورهمی

markooo | 23 ساعت پیش