هزارتا دلیل میتونه داشته باشه من خودم اینجوریم
یه دلیلش اینه که مامانم همینجوری بوده جوره دیگه یاد نگرفتم
وقتی مهمون میاد نمیدونم باید چیکار کنم
لحظه ورود از ترس میخوام بمیرم خودمو مشغول یه کاری میکنم تا کم کم یخم باز بشه
فرقی هم نداره مهمونم کی باشه دست خودم نیست