ادم یوقتایی گله میکنه دله دیگه... منم اینجوری شدم انقدم ب ی چیزایی رسیدم فکر کردم حاجتمه بعد سرم ب سنگ روزگار خورد
راستشو بگم من تجربه حاجت روایی چند نفرو شنیدم ما باهم گروه ختم و اینا داشتیم درد دل میکردیم
خیلیییی ختم میگرفتن از عاشورا بروش حق شناس بگیر تا نماز شب و ... انواع نذر
نشد که نشد که نشد
بقول شما حتی ی نشونه... تا اینکه رها کردن ...هرکی رفت پی زندگی خودش تا اینکه هر از گاهی یکی شون با خبر خوش میومد
میپرسیدیم چی شد؟ میگفتن ففط برا دل خودمون و اینکه اصلا هرچه باداباد هرچی مصلحتمونه هر زمان رقم بخوره پاکسازی استغفار و نماز شب و تهذیب نفس کردن
میدونی همشوون به بهترین نحو عاقبت بخیر شدن بخام هر کدومشو تعریف کنم اینجا جا نمیشه
و یک نکته همشون میگفتن پاکسازی مراقبه مخصوصا زبان
خیلی هم مدلشون تغییر کرد اخلاقی شخصیتی
ختم و نذر تمرین بندگیه تا چشمه از درون بجوشه ...
شاید این تجربه کمکت کنه عزیز به ارزوهای قشنگت برسی چون لایق و سزاواری
اینو بدون هر کسی تو مسیر زندگی قهرمان نمیشه انقد تو دره های تاریک میفتیم و بلند میشیم... بنظر خودم کنار نذر وونیاز خودسازی و اصلاح افکار و همه چی باید شروع بشه
امیدوارم برای شما هم بهترین ها رقم بخوره