متن تاپیک قبلیم:
همیشه زندگی و شرایطم یجوری بوده که خوشبخت نبودم، تمام بچگیم سختی کشیدم چون پدرم معتاد بود و مادرم همیشه درگیر طلاق و دعوا و... بوده مدت زیادی تو بی پولی شدید زندگی کردم و حسرت چیزایه کوچیکیو خوردم که اگه بگم خندتون میگیره
وارد رابطه شدم با اینکه قیافم خوب بود و همه حرفاشو گوش میکردم و با شرایطش کنار اومده بودم و واقعا صدمو گذاشتم رفت و من هنوزم خیلی اوقات که یادش میفتم گریم میگیره نه بخاطر اینکه دوسش دارم و دلتنگشم بلکه بخاطر غرور و اعتمادم گریه میکنم بخاطر اینکه هیچکس منو نخواست
دوستام اکثرا پولدارن مام الان وضعمون بهتر شده خداروشکر ولی هنوزم کلی حسرت و کمبود تو زندگیم هست،وقتی روابط و زندگیشونو میبینم خیلی حسرت میخورم و مدام زندگیمو با اونا مقایسه میکنم و واقعا دارم اسیب میبینم
من از اونا بیشتر درس میخونم و همیشه شاگرد اول بودم و حتی اونا از من زیبا تر نیستن و کلی چیزایه دیگه بخاطر اینا همش با خودم میگم چرا من باید اینقد بدبخت باشم یا فلان اتفاقا سرم بیاد چرا من لایق خنده های بلندشون نیستم چرا من نباید یه روح سالم و زندگی خوب و پارتنر عالی و پول و خانواده بدون تَنِش داشته باشم؟
مثلا اونا لازم نیست درس بخونن یا کاری کنن هر چیزی که من میخوام با درس بهش برسم اونا از زمان تولد دارن یا مثلا ارزوهایی که دارم با تلاش براورده میکنم اونا دارن با یه بشکن خیلی ساده بهش میرسن:)
اینم بگم که من عاشق دوستامم و هرگز نمیخوام مثل من بشن یا اتفاق بدی براشون بیفته ولی فقط خودمو باهاشون مقایسه میکنم لطفا کمکم کنید از این افکار نجات پیدا کنم
(16سالمه)