صبح ساعت 9 پاشدم قشنگ یه صبحونه مشتی خوردم رفتم گلخونه گل قشنگ بود که اصلا نمیدونستم کدوم انتخااب کنم
نهار که دیگ میل نداشتم بجاش رفتم حموم به روتین پوستیم رسیدم قشنگ تو حموم اب بازی کردم 😂به یااد بچگیم شامپو هارو قاطی کردم معجون جاودانه بسازم. بعدشم نصف درسای که باید میخوندم خوندم و تقریبا تموم شد
بعد حموم همه اهنگا سام بیگ دان کردم قشنگ با اسکل بازی قر تو کمر اتاقم مرتب کردم هرچی قدیمی بود ریختم رفت وسیله که تازه گرفته بودم تاحالا ازشون استفاده نکرده بودم تو کارتون بودن دراوردم گل که گرفتم زدم تو گلدون الانم فق باید جاروبرقی بکشم یکم استراحت کنم چای بخورم بعد
حس خیلی عالی داره قشنگ حس میکنم تازه دارم زندگی میفهمم ❤️🌺گفتم این حس قشنگ بهتون بگم