بچم یکسالشه دوباره باردارم کمک

اين تايپيك منو بخون 

حالا که شده گل شما باید هم خودتو تقویت کنی هم 

به فکر تغذیه وروان اون طفل معصوم باشی 

بچه داداشم شده فقط استخون الان ده ماهشه الان میبینم دلم کباب میشه شیر خشک هم نمیخوره 

حرف مردم باد هواس من بارداريمو نگفتم تا هفت ماه يعني يه چند هفته پيش كه اونم خودشون فهميدن ول كن غصه چيو ميخوري 

هركي گفت برا اينكه دهنشو ببنده بگو ميخاستم 

چرا توهین میکنی عزیزم بچه خودشه از سر کوچه نگرفته که

عروس خاک بر سر؟؟؟؟؟ نون و ابشو تو میدی؟ تو نگهداریش میکنی؟؟؟

بترس روزی که خودتم تو شرایطش قرار بگیری اونوقت یکی تو روت بگه خاک تو سرت دوباره بارداری

خیلی درکت میکنم خواهر

پذیرشش کن

من همش غصه میخوردم از داشتنش

یه شب خواب دیدم، به سختی نفس میکشه 

چند روز بعدش فهمیدم تو شکمم مرده بود  

بچه ام صدامو شنید تنهام گذاشت و رفت

و منی که منتظرم بچه ام بدنیا بیاد ۶ماهش که شد دومی رو باردار بشم تازه برم یه کار کنم ۲قلو بشه

خدا اتفاقا دوستون داشته هم شما هم بچتونو 

یکی مثل پسر من التماس خدا میکنه خواهر برادر دار بشه خداصلاح نمیدونه و نمیده پس حتما به صلاحتون بوده بپذیر و با عشق مادری کن برای هردو

تلاش كن بابا 

ميخوره 

بچه ها زود سازگار ميشن فوقش يك هفته اذيت ميكنه بعد ميگيره 

بدن خودت نياز به ترميم داره 

کارتون سخت میشه ولی نه این که از پسش برنیاید. به این فکر کنید با هم از آب و گل درمیان من خودم چند تا پزشک‌ زنان میشناسم شیر به شیر شدن بچه هاشون.  البته خود خواسته. 

شما از مادر اون بچه دلسوز تری؟؟؟ خیلی زشته که جلو ۴ نفر غریبه به زنداداشت میگی خاک توسر ، حتی اگه اینجا مجازی باشه

فقط بهت بگم اینطور بچه‌ها که خداوند میذاره توی دامن پدر ومادر، حتما حکمتی درش هست و خیلی شیرین هستن. نه شعاره نه خرافه. عین حقیقته. 

شکر خدا رو کن. خدا اول و آخر همه رو میدونه و بهشون بچه‌ای میده. 

طبیعی هست که الان بخاطر بچه اولت غصه میخوری.

به خصوص با فشار روانی که از سمت جامعه خواهی کشید.

اما به مرور یاد میگیری چطور عشقت رو بین دو بچه قسمت کنی. این هنر مادرهاست. 

سختی زیاد داره خیلیییییی، ولی نه اونقدر زیاد که بخوای سقطش کنی.

اون هدیه در بسته خداست، پس زدنش خیلی نادونیه. چون خدا هدیه بد به کسی نمیده.

البته دیدم نوشتی اهل سقط نیستی، اینا رو گفتم که دلت قرص شه. 

چرا میزنیش عروسو😅🤦‍♀️منم با جلوگیری باردار شدم بچم یکسال و سه ماهش بود