اه ..به ابجیم و خوازهزاده ام گفتم بریم بیرون بهم خبر بدین ک کی بریم ولی خبر ندادن ویادی نکردن ازمن دیدم خودشون رفتن بیرون ..شوهرم حوصلمو نداره جوابمو نمیده خواستمو براورده نمیکنه ..مامانم اصلا به من زنگ نمیزنه ..که بفهمم یکی منو دوستداره ..خانواده شوهرم از من بدشون میاد بی دلیل ..حس بدی دارم حس تنهایی خیلی بده این حس ۲۵ ساله باهامه
منم همین حسارو دارم کسی منو هم دوست نداره برای کسی مهم نیستم مجردم فکر میکنم ازدواج کنم بهتر میشم ولی وقتی تاپیکتو دیدم مطمئن شدم متاهلی هم خبر خوبی نیست
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.