2733
2734

بچه ها من ۱۸ سالمه سال اولمه کنکور میدم رشتم انسانیه ارزوی دانشگاه فرهنگیان رو دارم. سیزده سالم بود ازدواج کردم. سه سالی عقد بودم بعدش عروسی کردم سال یازدهم که شروع  شد  و یکسال از عروسیمون گذشت شوهرم پیله کرد که بچه میخام بچه میخام. منم گفتم با بچه نمیتونم درس بخونم سختمه و قبول نکرد گفت کمکت میکنم درس بخونی و فلان. خلاصه من وسط امتحانای خردادم حامله شدم. الانم بچم یکسالشه . مدرسه شبانه میرم . شوهرم اصلا کمکم نمیکنه اصلا درک نداره بلکه بدتر سرکوفتم میزنه. دیشب جلو پسر عموش میگف آره اینکه از صب تا شب خوابه چجوری میخاد قبول بشع. بچمم شبا تا دیروقت بیداره . خودشم میگیره میخابه.بخدا کلافه شدم از شدت استرس و فشار. 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چرااا انقد زود ازدواج کردی

لطفا گذشته ی آدما رو تو سرشون نزنید ادم میتونه با وجود دارا بودن پدرش به نقطه ی نفرت از پدرش برسه بخاطر طرز فکر و محدودیتاش دست به ماهی فروشی بزنه تا رو پای خودش باشه ولی بارها شکست بخوره و تهش تسلیم بشه قضاوت کار خداس☝️ ادما رو با گذشتشون نرنجونید و فکر نکنید با این کارتون برنده شدید
2728

چقد زود ازدواج کردی ولی الانم همین ک واسه کنکور و درس خوندنت مانع نیست خوبه .بزار پیش مادری خواهری حداقل روزی دوساعت بخونی انشالله ک موفق باشی

به نام خداوند رنگین کمان. یه آدمایی پشت بند یه اتفاق تلخ برق چشمهاشون برای همیشه خاموش میشه.مثل از دست دادن یه عزیز یا جداشدن شدن از کسی که عمیقا دوستش داشتن. دیگه هیچوقت از ته دل نمیخندن.قشنگ میشه دید تو چهرشون که چشماشون برق نداره‌...این اتفاق از زندگیتون دور...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته

دورهمی

markooo | 23 ساعت پیش