آدم وقتی بدترین ضربه های زندگیشو از مادرش میخوره وقتی از این همه مادر تو دنیا همچین دیوی مادر من میشه من باید از کی گله مند باشم؟
وقتی منی که از وجود خودش بیرون اومدم از پوست و گوشت و استخون خودشم بهم میگه با کسی که من میگم شوهر کن وگرنه تو خونه زندانی میکنمت من از کی گله مند باشم؟
وقتی بهم میگه کاش توهم عین اون دوتای قبلی مرده به دنیا اومده بودی من از کی گله مند باشم؟
برم از کی شکایت کنم؟ دردمو به کی بگم؟ برم بگم مادرم عذابم میده؟ خب غیر از سرافکندگی چی برام داره؟ تف سربالاست که
چرا وقتی از دختر متنفرید دختر بدنیا میارید؟ به خدای واحد قسم سقطش کنید گناهش کمتره که اینقدر تو زندگی عذابش بدید
از خدا خیلی قلبم شکسته چرا این سرنوشتو برام نوشت؟
گناه من چی بود؟
چرا من؟
خدایا ای کاش بلند شی تا عدالت جات بشینه