من یه خواهر شوهر مجرد دارم که همیشه می خواد خودش را معتقد و مذهبی نشون بده و مدام به همه گیر میده و تیکه می ندازه
پدر منو با مادرش در آوردن ،چون من اهل نماز و روز نیستم و امروزی هستم مدام تیکه بارم می کنند و مدام از بهشت و جهنم حرف می زنند
از همه ایراد می گیرند
مثلا خواستگار که بیاد به خاطر همین نماز و روزه اگر همه چیزشم اوکی باشه رد می کنند
یا حتی اگر تو یه جمع حرف معمولی زده بشه مدام می گن غیبت نکنید یا ما اگه یه چیز را راستش را بهشون نخواهیم بگیم و پنهان کنیم انگ دروغگویی می زنند اما خودشو مادرش عالم دروغ را می گند و مثلا با بلوز شلوار بیرون می ره و همه اندامش پیداس اما مو بیرون نمی زاره، دوچرخه سواری می کنه دماغ عمل کرده کراتین و لیزر و باشگاه و .... اما گیرشون به دو تا تار مو من و مچ پا منه
پارسال یه شب شوهرم عصبانی اومد خونمون که فلان فامیل تو به خواهر من تو اینستا پیام داده به چه حقی ، منم گفتم بلاکش کنه این مشکله اما اون گفت نباید طرف با خودش فکر می کرد که به خواهر من نباید پیام بده و از این چرت و پرتا ، دیگه تموم شد تا چند وقت پیش خواهرشوهرم گوشیش را عوض کرد می خواست اینستا نصب کنه رمزش را یادش نبود چون قدیمی بود با سیمکارت شوهر من قبلاً نصب کرده بود شوهرمم اون سیم کارت تو تبلتش بود ، دیگه یه رمز اومد رو تبلت شوهرم فرستاد براش و اون نصب کرد ، بعد یه مدت من فضولیم گل کرد ، رفتم سراغ تبلت و یه نسخه از اینستاشو برا خودم نصب کردم اصلا باورم نشد پر چت با پسرای مختلف اونم چتای خاک بر سری
پر قول و قرار ، حتی چند تا از اون آدما آشنا هم بودن، حتی همجنس گرا هم بود و به مربی باشگاهشون نظرداشت واینا را تو یه چتاش به یه نفر گفته بود ، حتی ریز ریز رفتار اون مربی بدبخت را با عکسایی که یواشکی ازش گرفته بود را برا یه پسر فرستاده بود ، اصلا مهم سوت کشید تا یک هفته مریض بودم اما تصمیم گرفتم پاک کنم اینستاشو و هیچ واکنشی نشون ندم ، چون شوهرم اگر می دید یا می فهمید یه بلا سر اون یا خودش می آورد
اما الان وقتی بهم حرفی می کنه یا خودش را برتر می دونه دلم می خواد بکشمش اون لحظه ، وقتی می بینم به بهانه مختلف با دروغ از خونه می زنه بیرون دلم به حال خانوادش می سوزه اما حرفی نمی تونم بزنم
موندم واقعا چکار کنم