2733
2739
عنوان

معایب دایره ارتباطی گسترده

146 بازدید | 1 پست

سلام🌺

داشتن دایره ارتباطی گسترده و اجتماعی بودن محاسن خیلی زیاده داره که همه‌ی شما ازش آگاه هستید

اما من امروز میخوام یه کمی هم درباره معایبش صحبت کنیم




من هنوز با تعداد زیادی از دوستان دوران مدرسه‌ام در ارتباطم

یا دوران دانشگاه هم با خیلی از بچه‌‌های رشته‌ها و ورودی‌های دیگه در ارتباط بودم و بعضی از این روابط هم هنوز ادامه داره

یا حتی همچنان با وجود این همه سالی که از دوران تحصیلم میگذره با بعضی از اساتید دوران دانشگاه یا معلم‌های دوران مدرسه‌ام در ارتباطم.

در این سالهایی هم که شاغلم ارتباط خیلی خوبی با همکارها ، کارفرماها و کسایی که برام کار می‌کردن داشتم.


از اون آدم‌هایی هم که به قصد سوءاستفاده با آدم‌های موفق ارتباط برقرار می‌کنن هم نیستم

من یک دوست پروفسور دارم که فکر می‌کنم الان تعداد مقالاتش از ۱۰۰ تا هم گذشته و شغل خیلی مهمی داره اما از اون طرف دوستی هم دارم که حتی سیکل هم  نداره و قبلاً کارهای نظافت منزل انجام میداد که الان خداروشکر وضعیتش بهتره و کار نمی‌کنه

اما من تفاوتی بینشون قائل نمیشم و وقتی میان خونه‌ام رفتار و پذیراییم برای هردوشون یکسان هست و نمیتونم فکر کنم که حالا چون فلانی قبلاً خونه‌ی من تمیزکاری انجام میداده حق دارم باهاش رفتار متفاوتی به نسبت بقیه داشته باشم


حالا معایبش کجاست؟

آدم‌های خیلی موفق جامعه وقتی یه‌کاری برات انجام میدن معمولاً توقع یه جبران خیلی تپلللل دارن و بقول خودشون بلیطشون رو برای هرکسی نمی‌سوزونن

از اون‌طرف دوستانی هم که شرایط مناسبی ندارن معمولاً شما رو هم درگیر مشکلاتشون می‌کنن ؛ توقع دارن بهشون پول قرض بدی ؛ براشون شغل پیدا کنی و...

و شنیدن داستان‌های شکست عشقی هم که بسیاااار دردناک و تمام نشدنی هست

مثلاً من با یه زوجی خیلی رفیق بودم و وقتی این‌ها طلاق گرفتن خانم توقع داشت با آقا قطع ارتباط کنم و آقا هم توقع داشت با خانم قطع ارتباط کنم ؛ گاهی هم از من به عنوان کبوتر نامه‌رسان استفاده می‌کردن😅

از یه طرفی هم وقتی با آدم‌های مختلفی درارتباطی باید با عقاید مختلفی هم کنار بیای


یه مسئله مهم دیگه هم این هست که ارتباط با آدم‌های بیشتر زمان بیشتری رو هم ازت میگیره و خسته‌ات می‌کنه ؛ من الان نی‌نی‌سایتم و اینجا کلی تایپ کردم ولی حوصله ندارم جواب بعضی از پیام و تماس‌ها رو بدم😅



ادامه.دارد#  








ای آن که دیگر ندارمت بدان که همچنان از اعماق وجود دوستت دارم ؛ بدان هرگز توان تکرار خاطرات مشترکمان با شخص دیگری را ندارم؛ من بعد از تو هیچ وقت نخواستم گذرم به کافه‌های فردوسی بخوره؛ بعد از تو همیشه با بغض از میدان کاج رد شدم؛ وقتی بعد از  تو رفتم شمال برای اولین‌بار دیگه از نگاه کردن به دریا لذت نبردم؛ دیگه توی تراسی که با هم هزارتا عکس داشتیم پام رو نذاشتم و حس می‌کردم اون خونه‌ای که با ذوق چیده بودیم برام قفسه ولی هنوز همه چیز سرجاشه چون بعد از تو هیچکس سلیقه‌اش مثل تو نشد .دلم خیلی برات تنگ شده برای دیدن صورت قشنگت که نمیدونم خاک سرد و بی‌رحم باهاش چکار کرده؟دلم خیلی برای لمس دست‌های گرمی که زیر خاک سرده تنگ شده.روزهای آخر بابت خیلی چیزها دلگیر بودم و نشد بیام پیشت و برای آخرین بار باهات وداع کنم چون باور نداشتم تو میری و فکر می‌کردم مثل همیشه میای و همه چیز رو از دلم در میاری...چون نشد خداحافظی کنیم داغ دلم هرروز تازه‌تر از قبل میشه حتی تو روز خاکسپاری نشد جمعیت رو کنار بزنم و بیام از ته دل گریه کنم و جیغ بزنم تا کمی سبک بشم و بغصم توی گلوم خفه شد آخه خیلی سخته که حتی نتونی اونقدری که دلت میخواد برای عزیز از دست رفته‌ات گریه کنی تا خالی بشی‌.کاش حداقل به خوابم بیای عزیزان لطفاً ازم نپرسید امضا در مورد چه‌کسی هست. ممنونم

چند مدت پیش پدر یکی از دوستانم فوت شد و من در مراسم خاکسپاری شرکت کردم

پدرش رو ندیده بودم اما وقتی حال بد دوستم رو دیدم و در جو بهشت زهرا بودم گریه‌ام گرفت


فردا شبش یه جشنی دعوت بودم و رفتم ؛ عکسی از اون‌ جشن نداشتم اما دوستان دیگر عکس گذاشته بودن و یه آشنای مشترک رفته بود به اون دوستی که پدرش فوت کرده بود عکسمن رو نشون داده بود و گفته بود این آدم‌ دو رو هست و از زندگیت حذفش کن!!!

ای آن که دیگر ندارمت بدان که همچنان از اعماق وجود دوستت دارم ؛ بدان هرگز توان تکرار خاطرات مشترکمان با شخص دیگری را ندارم؛ من بعد از تو هیچ وقت نخواستم گذرم به کافه‌های فردوسی بخوره؛ بعد از تو همیشه با بغض از میدان کاج رد شدم؛ وقتی بعد از  تو رفتم شمال برای اولین‌بار دیگه از نگاه کردن به دریا لذت نبردم؛ دیگه توی تراسی که با هم هزارتا عکس داشتیم پام رو نذاشتم و حس می‌کردم اون خونه‌ای که با ذوق چیده بودیم برام قفسه ولی هنوز همه چیز سرجاشه چون بعد از تو هیچکس سلیقه‌اش مثل تو نشد .دلم خیلی برات تنگ شده برای دیدن صورت قشنگت که نمیدونم خاک سرد و بی‌رحم باهاش چکار کرده؟دلم خیلی برای لمس دست‌های گرمی که زیر خاک سرده تنگ شده.روزهای آخر بابت خیلی چیزها دلگیر بودم و نشد بیام پیشت و برای آخرین بار باهات وداع کنم چون باور نداشتم تو میری و فکر می‌کردم مثل همیشه میای و همه چیز رو از دلم در میاری...چون نشد خداحافظی کنیم داغ دلم هرروز تازه‌تر از قبل میشه حتی تو روز خاکسپاری نشد جمعیت رو کنار بزنم و بیام از ته دل گریه کنم و جیغ بزنم تا کمی سبک بشم و بغصم توی گلوم خفه شد آخه خیلی سخته که حتی نتونی اونقدری که دلت میخواد برای عزیز از دست رفته‌ات گریه کنی تا خالی بشی‌.کاش حداقل به خوابم بیای عزیزان لطفاً ازم نپرسید امضا در مورد چه‌کسی هست. ممنونم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687