بچه ها من یکسال داره میشه که عروسی کردم و تو یه ساختمون با مادرشوهرم هستم و اینجا که زندگی میکنم قبلا روستا بوده و الان جزو شهر شده و خودم تو یه شهر دیگه بزرگ شدم از روزی که من عروسی کردم دارم از دست این زن میکشم و واقعا دیگه کم آوردم تو هر چیزی که به ما ربط داره دخالت میکنه به کنار همش برای من تعیین و تکلیف میکنه تو لباس پوشیدنم بیرون میرم زهرمارم میکنه صدفعه بهونه میکنه بیا خونه تاریکه یا بیا فلان چیز خراب شده و بعضی وقتا جوابشو نمیدم بیرونم زنگ میزنه به شوهرم زنت جوابمو نمیده اونم با من لج میوفته من میخوام برم بیرون وایمیسته جلو در کجا میری تنها اینجا نرو بیرون حرف درمیارن شوهرم با تنها بیرون رفتن مشکل نداره و منم با اسنپ میرم جلو در و با اسنپ میام زیاد پیاده نمیرم که کسی حرف در بیاره شوهرم از درکه میاد مادرشوهرم شروع میکنه چرا گذاشتی بره بیرون و میره رو مخش و پرش میکنه و میبینن از طریق اون نمیشه برادر شوهرمو شیر میکنه میان خونمون برای من خط ونشون کشیدن که حق نداری اینجا تازه عروسی بری تنها بیرون با شوهرت میری و با شوهرت میای دیگه صبر منو لبریز کردن و قبلا شوهرم میگفت برو بیرون الان جوری شده میخوام برم بیرون شوهرم میگه نرو وایسا باهم میرم و من اینجا غریب هم هستم همش تو خونه بودن افسردم میکنه نمیدونم واقعا چیکار کنم
میفهممت مشکلی که من میکشم و تنها مادرشوهر نیست کل خانواده شوهرم سرشون تو زندگی ماست و تعیین و تکلیف ...
دقیقا منم همینم.... شوهرمم وابسته فکر نکنم هرگز بریم از این خراب شده ...حتی مسافرت هم تنهایی نمیاد
پس کی میای تو دلم فندق مامان🥹خیلی چشم انتظارتم جوجه ی من🥲یعنی میشه ۵ روز دیگ بی بی چکم مثبت بشه۱۴۰۲.۱۱.۱۴🥹بعد ۱۵ روز تاخیر نشد ک مامان بشم۱۴۰۰.۱۲.۲😊ولی من ناامید نیستم 🥰
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
هر چی که هست مربوط به گذشته ها میشه، توی محیط روستایی قبلنا خیلی پیش میومد که سر یه مسائل کوچیک کلی پچ پچ و حرف راه میفتاد
ما رفتیم روستامون، با خواهرم رفتیم کنار چشمه و برگشتیم هررررکی تو راه رفت و برگشت میدید حرف میزد که زود برید خونه الانا باید اون تفکرا عوض بشه چون جامعه عوض شده
وقتی دلیل یه چیز رو بدونیم بهتر میتونیم حلش کنیم
و ....
منو تو تاپیک های عاشقانه تگ کنید عاشق عاشقانه هاتونم تو خاستگاریاتون نامزدیتون ، عروسیتون و ....
اول با شوهرت حرف بزن بگو تکلیفتو روشن کنه که زن کی شدی؟مادرشوهرت برادر شوهرت یا خود شوهرت! اگه شوهرت ...
اره بخدا دیروز گفتم بشین با برادرت و مادرت حرف بزن و برمیگرده میگه اونا حرف حرف خودشونو و به حرف من گوش نمیدن گفتن پس خونه رو جدا کن گفت من از مادرم جدا نمیشم و قهر کرد رفت
هرکیو از اول به هرچی عادت دادی تا اخر همون میشه...باراول ک دخالت کردن تکلیفتو باید روشن میکردی ک برادر شوهرو مادرشوهر نشن اقا بالاسرت
ما بد نبودیم..بلدبودیم،دنیا مارو نمیخورد..ما تُنگ بودیم،اگه دریا بودیم که ماهیمون نمیمُرد..سیل اومد،هرچی رویا جمع کردم با خودش بُرد....مَبر ز موی سپیدم،گمان به عمر دراز،جوان ز حادثه ای پیر میشود گاهی..جان چه میدانست،از دنیا چه ها خواهد کشید...اگه امضام به چشمت خورد لطفا واسه حرف زدن و سلامتی بچه هام دعا کن مرسی مهربون❤💙💜
چرا قبل ازدواج حدقل از یک مشاوره راهنمایی نمیگیرین که بگه زندگی با مادرشوهر صد درصد مشکل سازه مادرش ...
اره عزیزم ای کاش میرفتم مشاوره شوهرم همش میگفت مشاوره چی ما که مشکلی نداریم منم گفتم آره مشکلی ندارم تا اومدم تو زندگی دیدم اشتباه میکردم باید یبار در حد جنگ و دعوا بشه چون من هر چی با زبون خوش صحبت میکنم نمیشه دیدم شوهرم پشت اوناست و علیه منه و اینو همیشه دیدم ولی خودش انکار میکنه یه فکری میکنم بالاخره تو کوچه موندن بهتر از این روال زندگیه