با پدرتون هم یه صحبتی کنین ببینید چی میگن
من با پسرعمم همسن هستم پارسال بود فکر کنم رفت به کانادا. رشتشم کامپیوتره. رفت اونجا درس بخونه
فکرکنن ببینن اگه مهاجرت کنن اونجام باید پزشکی کنن واون درسو بخونن
ببینن شرایطشو دارن یانه.
عزیزم آخه الان وضع جوری شده آدما دوس ندارن همو گردن بگیرن مطمئنم داداشم حتی اگه قبل تو رابطه رفتن بگه هدفش ازدواج و این چیزا نیس بازم پیدا میشن کسایی ک قبول کنن و احساسات شون هم آسیب نبینه اما مشکل اینجاس میترسه خودش دلبسته شع و مامانم بخواد دردسر درست کنه واسه اون دختر
اینم بگم که کلا مذهبی نیستیم ک مامانم به خاطر گناه مانع شع فقط دوس داره دختری رو آشنا کنه باهاش ک همچنان تسلط و جایگاه خودش حفظ شه
چون بچه اول نیستی.بچه های اول رو هرکاری میخوان سرشون میارن. سخت گیری و...
جامون نیستی من خودم بچه اولم میفهمم
22سالگی کمه برا ازدواج
یه چندسالم صبرکنه ببینه شرایطش چطورمیشه. درس نشد مهاجرت کنه. خودشم باید یه تکونی بده به خودش.خواستشو بگه به بقیه محکم
بله شرایطشون سخته
احتمالا مامانت متولد دهه ٥٠ هست و كنترل گر
وا مگه زبون نداره،۱۰ سالش نیس که مث موم تو دست خانواده باشه،نیمه وقت بره سرکار مستقل بشه حداقل از نظر درامد
ي جايي اينهمه سخت گيري خودشو نشون ميده
مامانت رو بايد ببري روانشناس نه داداشت
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
16 ثانیه پیش
17 ثانیه پیش
18 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
