2733
2739

دختره گذشته خوبی نداره

مثلا با یه مرد 30سال بزرگتر از خودش زندگی میکرده پول عمل بینی و گوشی آیفون و...

خلاصه از هیچ موردی ک یارو وضع مالی خوبی داشته نگذشته

الان داره با یه پسره از اشنامون ازدواج می‌کنه وجه اجتماعی خیلی خوبی داره  ولی خب پسره هم شیطنت داشت

زمانی ک با این پسره بوده با چندنفر دیگه هم بوده🫡

الان دارایی قبول شده 

پسره خیلی عاشق دختره شده دختره هم همینطور قرارع بیان خواستگاریش


حالا یه سوال

اگر یه نفر بیاد درمورد ایشون از من سوال کنه من باید بگم؟

واقعا دوست ندارم خراب کنم چیزیو🫡🫤😑

هیچی از هیچکس بعید نیست :) چنان نماند چنین نیز نخواد ماند. 

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728

چیزی نگو 

اگر واقعا عاشق هم هستن توهم چیزی نگو تا باهم زندگیشون رو بسازم

اگر دختره خودش دوست داشته باشه از گذشتش میگه

من همون کسیم که تو دعواهای رو در رو با قلب شکسته هارهار میخندم ، و طرف مقابلم همراه با نگاه کردن بهم به این فکر می‌کنه که (( آیا این اسکلی چیزیه؟! ))                            میخواستم بگم که (( آی طرف مقابل من نه اسکلم نه خنگول ، فقط متاسفانه موقع خلقت سیم پیچی مغزم به اختلال خورده و جای نشون دادن چهره غمگین به تو ، یه چهره خوشحال و خندان نشونت میده ))     😂👹

نه شما چیزی نگو 

خودشون می‌دونن حتما 

ندونن هم بعدا میفهمن 

دیگران خدا رو انتخاب میکنن که به جهنم نرن؛ما خدا رو انتخاب میکنیم چون از جهنم برگشتیم🤍__که شبِ شَراب، نَیرزَد به بامداد خُمار...✨
2738

چیزی نگو بگو اطلاعی نداری 

حقیقت خودش برملا میشه

روزی داریوش بزرگ دستور داد تا همه یونانیان حاضر در کاخ را به حضور او بیاورند...سپس از آنان پرسید به چه بهایی حاضرند جسد پدر خود را پس از مرگ بخورند؟ یونانیان پاسخ دادند که به هیچ قیمتی حاضر به انجام چنین کاری نیستند. داریوش سپس دستور داد هندیان موسوم به گالاتی که والدین خود را پس از مرگ میخوردند به پیشگاه بیاورند!سپس در برابر یونانیان از ایشان پرسید به چه قیمتی حاضرند جسد پدر مرده خود را روی تلی از هیزم گذاشته و بسوزانند. هندیان فریاد بلندی کشیدند و از شاه خواهش کردند که چنین سخنان کفرآمیزی را نگوید...حس میکنم که داریوش حجت را بر صاحبان هر عقیده‌ای تمام کرد. این داستان نشان میدهد که عقاید هرکس فقط از نظر خودش بی‌عیب است و اگر کسی گمان کند عقیده دیگران نادرست است حق ندارد عقیده خودش را به زور به آنها تحمیل کند.به نقل از تاریخ هرودوت؛ کتاب دوم؛ صفحه ۳۷
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687