2737
2739

و دیگه سینه نخواست؟ اینم بگین که چند وقتش بود؟

و چقدر بعد شیرتون خشک شد؟

خداوندا                                                                       در تقدیراتت برایم خیر مقدر کن و مقدراتت را برایم مبارک گردان... تا نه تعجیل آنچه را تو عقب انداخته ای بخواهم و نه تاخیر آنچه را تو پیش انداخته ای آرزو کنم.....   دعای امام حسین در روز عرفه💚                                                                                   

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

والا من تا چهار سالگی خورد بعد خودش دیگه بدش اومد نخورد

😳😳😳😳😳

میم های نی نی سایتی اینجا میزارم😁 😎حافظ کل سوره( قل هو الله احد)..😎ساعت ۱۲ شب به بعد توی سایت پادزهر لازم میشین بس که سمه😌من وقتی میام نی نی سایت خودم میریزم پشما م میمونن   آخه یکی نیست بگه ماذا فاذا لاذا چاذا بلاذا
2731

یکهفته طول کشید .لاک تلخ و لاک قرمز زدم .دوست داشت بخوره دهن سرویس با همون تلخی هم میخورد😂😂 دیگه اخر چسب کتاب زدم بهش میومد بخوره میدید چسبه گریه میکرد منو میزد دیگه بعد یکهفته خودش خسته شد بیخیالش شد ۲سال و ۳ماهگی گرفتم . قبل ۲سال شیر روزو گرفته بودم فقط شبا میخورد که هی مریض میشد دلم نمیومد شبو بگیرم

خشک شدنشم فک کنم  ۳هفته من اصلا نفهمیدم کی خشک شد چون نه سفت شد نه درد داشتم

فرزندم، دلبندم ،عزيزتر از جانم از ملالتهاي اين روزهاي مادري ام برايت ميگويم... از اين روزها که از صبح بايد به دنبال پاهاي کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگيرم تا زمين نخوري.به کارهاي روي زمين مانده ام نميرسم اين روزها که اتاقها را يکي يکي دنبال من مي آيي، به پاهايم آويزان ميشوي و آن قدر نق ميزني تا بغلت کنم، تا آرام شوي.اين روزها فنجان چايم را که ديگر يخ کرده، از دسترست دور ميکنم تا مبادا دستهاي کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتي و نااميدي سر برگرداندنت را ميبينم که سوپت را نميخوري و کلافه ميشوم از اينکه غذايت را بيرون ميريزي.هرروز صبح جارو ميکشم، گردگيري ميکنم، خانه را تميز ميکنم و شب با خانه اي منفجر شده و اعصابي خراب به خواب ميروم.روزها ميگذرد که يک فرصت براي خلوت و استراحت پيدا نميکنم و باز هم به کارهاي مانده ام نميرسم...امشب يک دل سير گريه کردم.امشب با همين فکر ها تو را در آغوش کشيدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهاي پيش رو فکر کردم و غصه مبهمي قلبم را فشرد...تو روزي آنقدر بزرگ خواهي شد که ديگر در آغوش من جا نميشوي و آنقدر پاهايت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور ميشوي و من مينشينم و نگاه ميکنم و آه...روزگاري بايد با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بيايي و من يک فنجان چاي تازه دم برايت بياورم و به حرفهايت با جان گوش بسپرم تا چاي از دهن بيفتد....روزي ميرسد که از اين اتاق به آن اتاق بروم و خانه اي را که تو در آن نيستي تميز کنم. و خانه اي که برق ميزند و روزها تميز ميماند، بزرگ شدن تو را بيرحمانه به چشمم بيآورد.روزي خواهد رسيد که تو بزرگ ميشوي، شايد آن روز ديگر جيغ نزني، بلند نخندي، همه چيز را به هم نريزي... شايد آن روز من دلم لک بزند براي امروز...روزي خواهد رسيد که من حسرت امشبهايي را بخورم که چاي نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ريخته و سوپ و بازي و... به خواب ميروم... شايد روزي آغوشم درد بگيرد، اين روزها دارد از من يک مادر به شدت بغلي ميسازد...! اين روزها فهميدم بايد از تک تک لحظه هايم لذت ببرم.

یکی دوهفته ای طول کشید یادش بره

میم های نی نی سایتی اینجا میزارم😁 😎حافظ کل سوره( قل هو الله احد)..😎ساعت ۱۲ شب به بعد توی سایت پادزهر لازم میشین بس که سمه😌من وقتی میام نی نی سایت خودم میریزم پشما م میمونن   آخه یکی نیست بگه ماذا فاذا لاذا چاذا بلاذا
بخدا جدی میگم

چیزی از خودت و سینهات مونده!! من تا ۱۷ ماهگی دادم نابود شدم😐خسته نمیشدی 

میم های نی نی سایتی اینجا میزارم😁 😎حافظ کل سوره( قل هو الله احد)..😎ساعت ۱۲ شب به بعد توی سایت پادزهر لازم میشین بس که سمه😌من وقتی میام نی نی سایت خودم میریزم پشما م میمونن   آخه یکی نیست بگه ماذا فاذا لاذا چاذا بلاذا
2740
یکی دوهفته ای طول کشید یادش بره

چند وقتش بود

خداوندا                                                                       در تقدیراتت برایم خیر مقدر کن و مقدراتت را برایم مبارک گردان... تا نه تعجیل آنچه را تو عقب انداخته ای بخواهم و نه تاخیر آنچه را تو پیش انداخته ای آرزو کنم.....   دعای امام حسین در روز عرفه💚                                                                                   
یکهفته طول کشید .لاک تلخ و لاک قرمز زدم .دوست داشت بخوره دهن سرویس با همون تلخی هم میخورد😂😂 دیگه ا ...

من شیر شب رو ۶ ماهگی قطع کردم

الان هم شیر فقط برای خوابش میخوره

این تلخک پ چسب و اینارو شنیدم خوب نیست چون بچه فکر میکنه یه کاری کرده که مامانش اینجوری شده

خداوندا                                                                       در تقدیراتت برایم خیر مقدر کن و مقدراتت را برایم مبارک گردان... تا نه تعجیل آنچه را تو عقب انداخته ای بخواهم و نه تاخیر آنچه را تو پیش انداخته ای آرزو کنم.....   دعای امام حسین در روز عرفه💚                                                                                   
من شیر شب رو ۶ ماهگی قطع کردم الان هم شیر فقط برای خوابش میخوره این تلخک پ چسب و اینارو شنیدم خوب ...

خب همون شیر برای خواب میشه شیر شب دیگه منم فقط برای خوابیدنش میدادم 

نمیدونم عزیزم من میگفتم جیجی تلخ شده بد شده خون اومده بعد دیدم اثر نداره . چسب زدم گفتم ببین اوف شده الکی مثلا گریه میکردم که نگاه چی شده دیگه خودش بعد ۱هفته بیخیالش شد 

فرزندم، دلبندم ،عزيزتر از جانم از ملالتهاي اين روزهاي مادري ام برايت ميگويم... از اين روزها که از صبح بايد به دنبال پاهاي کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگيرم تا زمين نخوري.به کارهاي روي زمين مانده ام نميرسم اين روزها که اتاقها را يکي يکي دنبال من مي آيي، به پاهايم آويزان ميشوي و آن قدر نق ميزني تا بغلت کنم، تا آرام شوي.اين روزها فنجان چايم را که ديگر يخ کرده، از دسترست دور ميکنم تا مبادا دستهاي کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتي و نااميدي سر برگرداندنت را ميبينم که سوپت را نميخوري و کلافه ميشوم از اينکه غذايت را بيرون ميريزي.هرروز صبح جارو ميکشم، گردگيري ميکنم، خانه را تميز ميکنم و شب با خانه اي منفجر شده و اعصابي خراب به خواب ميروم.روزها ميگذرد که يک فرصت براي خلوت و استراحت پيدا نميکنم و باز هم به کارهاي مانده ام نميرسم...امشب يک دل سير گريه کردم.امشب با همين فکر ها تو را در آغوش کشيدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهاي پيش رو فکر کردم و غصه مبهمي قلبم را فشرد...تو روزي آنقدر بزرگ خواهي شد که ديگر در آغوش من جا نميشوي و آنقدر پاهايت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور ميشوي و من مينشينم و نگاه ميکنم و آه...روزگاري بايد با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بيايي و من يک فنجان چاي تازه دم برايت بياورم و به حرفهايت با جان گوش بسپرم تا چاي از دهن بيفتد....روزي ميرسد که از اين اتاق به آن اتاق بروم و خانه اي را که تو در آن نيستي تميز کنم. و خانه اي که برق ميزند و روزها تميز ميماند، بزرگ شدن تو را بيرحمانه به چشمم بيآورد.روزي خواهد رسيد که تو بزرگ ميشوي، شايد آن روز ديگر جيغ نزني، بلند نخندي، همه چيز را به هم نريزي... شايد آن روز من دلم لک بزند براي امروز...روزي خواهد رسيد که من حسرت امشبهايي را بخورم که چاي نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ريخته و سوپ و بازي و... به خواب ميروم... شايد روزي آغوشم درد بگيرد، اين روزها دارد از من يک مادر به شدت بغلي ميسازد...! اين روزها فهميدم بايد از تک تک لحظه هايم لذت ببرم.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته

دورهمی

markooo | 23 ساعت پیش