ی زن مسن فوت میکنه ک فامیل رویاس
رویا میره مجلس ختم و اونجا بعد کمی میره اتاق استراحت کنه (بارداره سه ماهه)
اونجا یکی برای بچه ها ی آبمیوه بزرگ میخره و رویا
ب نوه مرحومه ک باردارم هست ماه نهم میگه برو چند لیوانم بیار برای خودمون از آبمیوه بخوریم
زنه هم فورا میگه نمیتونم من