نه حق دارم اشتباهی کنم نه حق دارم کارای مورد علاقمو انجام بدم حقه هیچی ندارم فقط هر چی اون میخواد
موهام ریخته کل صورتم پر از جوشه مت چقد طاقت دارم آخه هنوز بچم و درد عصبی میگیرم
دیروز تازه تستام تموم شد دیروز حالم خوب نبود درس نخوندم گفتم امروز میرم کتابخونه درس میخونم جبران میکنم و برای نهایی میخونم برگشته کلی سرم داد زده من خرجت کردم الان فلان میکنم و ...
بابام میگه مامانت از دست تو دیشب نخوابیده خب دیگه چیکار کنم
عزیزم دعا کن از خدا بخواه کمکت میکنه دوره های سوده هروی گوش بده
خدا بهت صبربده فقط
حتماً با مامانت یه مشاوره برو ،تا مشاور براش توضیح بده که اینقدر فشار برای یه نوجوون خوب نیست
باید مادر بشی تا درک کنی.
دلشو به دست بیاره با مهربونی حرفتو بهش بزن💚💚💚💚💚
الهی بگردم از روزای سختت کم مونده عزیزم انشاالله یه رشته خوب قبول میشی کم کم مشکلاتت کم میشه
نگران آینده ات ، اسی درست را بخون و قدر مادرتم بدون
وقت واسه سرگرمی و گردش بعدا بسیار ،نهایی ها خیلی تاثیر داره تو کنکورت
عزیزدلممممممممممممممممممممممممممممممم درکت میکنمممممم طاقت بیار حتی وقتی خسته ای الکی کتاب بذار جلوت انگار داری میخونی بهانه دستش نده فقط تو رو خدا دانشگاه رو بزن یه شهر دیگه و جونت بردار و برو ترجیحا شهرای بزرگ و مرکز استان که بتونی همونجا بری سرکار اما وقتی به ازادی رسیدی هرچیزی رو امتحان نکن خودت رو نابود نکن
الهی بمیرم... مادرت واقعا مشکل داره.
عزیزدلم با این که خیلی سخته و آسیب های زیادی بهت زده و داره هنوزم میزنه، فعلا چاره‌ای جز تحمل نداری تا خلاص بشی.
به نظرم دانشگاه چه دولتی و چه آزاد، یک جای دور بزن و برو خوابگاه. کم کم مستقل شو. مادرت مریضه و فرقی نداره تو بهونه بدی دستش یا نه، اون قراره مشکلات روحی روانیش رو سر تو خراب کنه. خواهش میکنم فقط حواست باشه که چقدر ارزشمندی و اجازه نده حرف ها و کارای یه آدم مریض باعث بشه نسبت به خودت حس بدی داشته باشی
تحمل کن عزیزم میدونم سخته ولی مادر از لحاظ روانی حال خوبی نداره دست خودش نیست من تمام دردهای تو بدترش کشیدم اخر این قصه قشنگه فقططططط تلاش کن و اصلاااااااا بهانه نده دستش این الان ببینه تو درس میخونی ساکت میشه توهم حتی وقتی توان نداری یه کتاب بذار جلوت
