دارم دق میکنم دلم براش تنگ شده کارای طلاقو داریم میکنیم
یبار نیومد دنبالم اصلا اشتباهشو قبول نمیکنه کلی فحش داده به خودمو خانوادم طلبکارم هست رفتیم خونشون به بابام گفت بی ناموس عالمم اگه با دخترت زندگی کنم و دخترتو طلاق بدم
یه ماهه همش توهین میکنه میگه قید خانوادتو بزن بیا بریم سر زندگیمون تازه بدون هیچ مراسمی منم دنبالت نمیام خودت میام دم خونه زنگ میزنی منم میام میریم سر زندگیمون
بدون لحظه ای شک و تردید جدا بشید
خر نشی بری
همون بهتر که طلاق بگیری از این
گوه خورده برو مهریتو بزار اجرا حتما حتما مهریه ازش بگیر ک فک نکنه هرجا رفت براحتی میتونه بزنه زیر همه چیو و طلاق
خوب دلیلش چیه به هرحال یه اتفاقی رخ داده که اون رو بدبین کرده یا رابطه شما رو به این حد رسونده
خوب بااین چیزایی که ازش گفتی که بایدخوشحال باشی داری جدامیشی پس چراناراحتی😐
دعوا سر چیه؟
دختری؟
این زندگی زندگی نمیشه...از الان حرمتها شکسته شده...بدون پدرو مادر وحامی میتونی با این آدم زندگی کنی؟؟؟
عقده ایه مریض میخواد غرورتو بشکونه مشخصه دوستت هم نداره
ولش کن بابا
ایشون میخواد مفت و مجانی زن بگیره.
یعنی زنی که خرج نداره ارج نداره.
مردای دیگه دست به سینه جلوی پدرزن وایمیستن بعد زندگی تو زرد در میان.
شوهر شما از اول اینجوریه
با مامانم مشکل داره میگه مامانت دخالت میکنه همش بهونست میگه چرا مامانت گفته برات از مشهد یه چیز رنگ روشن بخرم
یا چرا گفته حواسم باشه بهت به وایتکس دست نزنی چرا کادو خریدم براش باز نکرد جلوی من و....
میگه در کمال عشقی که بهت دارم میخوام طلاقت بدم مگر اینکه قید خانوادتو بزنی
میگه دوست دارم ولی بخاطر دخالتای مامانت باید جدا شیم بخدا یه ماه و نیمه شب و روز ندارم اولا که کلا بلاکم کرده بود سر یه دعوای کوچیک بعد با بابام بحثش شد زنگ زد به من فحشای خیلی زشتی داد رفتیم خونشون برا اشتی بی احترامی کردن بهمون اصلا نمیدونم چیکار کنم
هنوز دوسش دارم دلم میخواد بمیرم
