داریم طلاق میگیریم .فازشون چیه ؟

اخه شوهر من یه کارهای اشتباهی انجام داد خییییلی اشتباه بعدش خودشم پیشنهاد طلاق داد!!! بعدشم بجا اینکه قضیه رو جمع کنه همش حرکات اشتباه میزد ....ولی دیدم پشیمونه گفتم پس شرطم اینه که از تحت سلطه خانوادت بیای بیرون و پول و سرمایه ای که حق خودمونه‌ ولی بابات داره استفادشو میکنه ازشون بگیر!!!! ولی اون چیکار کرد کااااااااملا دیگه رفت طرف اونا و گفت بدون خانوادم نمیشه و یه جوری ثابت کرد شما رو حذف میکنم ولی اینا رو نه

هزاران بار خاک تو‌سرش!!!! نمیدونم چجوری آدم زن و بچه کوچیکشو ول میکنه میره میگه خانوادم مهم‌ترن!!!!!!!

 موضوع ما اصلا این نبود چیزای دیگه بود و من شرط گذاشته بودم براش.... ولی اون موضوع رو چرخوند به اون سمت و بیشتر رفت سمت اونا....یعنی یه جورایی برعکس شد و اونا برا من شرط گذاشتن

زندگیمو نابود کردن !!! همش میگم کاش زنگ بزنم به باباش هرچی دهنمه بگم ولی از طرفی میگم اونا نادون هستن شوهر کند ذهن من چرا عقلشو داد دست اونا

اخه موضوع اینه که شوهرم خودش موافقت کرد درس بخونم منم دوسال تمام کنکور خوندم تا قبول شدم ..الانم سه ساله دهنم سرویس شده با یه بچه فقط  یک سالم مونده تموم بشه..چون باباش میگه درستو ول کن من باید ول کنم؟؟؟ مگه اون شوهر منه؟؟؟؟؟ از اول خواستن بهم بفهمونن که حرف حرف ماست!!!!!! اگه خود شوهرم از اول ناراضی بود قضیه فرق داشت....حتی قضیه خونه هم زیر سر باباشه...این آدم می‌خواد صفر تا صد زندگی منو بگیره دستش کوتاهم نمیاد خدا لعنتش بکنه

فک میکنه توی مراسم خواستکاری هستیم!!!!!! انگار ن انگار که زن و بچه داره و مسئولیت گردنشه

همین کار رو کردم

دقیقا تازه روز به روز داره بدترم میشه

با این شوهر اشغالی که داشتم اکه الان درسم نبود به چه امیدی زندگی میکردم ؟؟؟؟ شانس اوردم درسمو خوندم ...دقیقا می‌خواد اونا رو بکنه تاج سر من ...باز اکه آدم حسابی بودن یه چیزی!!!! چندین ساله هر بلایی خواستن سر من آوردن الانم پررو پررو میخوان صفر تا صد زندگیمونو بگیرن دستشون

اگه باهاش صحبت بکنم شاید رام بشه ولی چه فایده !!!! وقتی خودش عقل و شعور نداره!!! بدبختی اینه قضیه خونه رو هم حل بکنم قضیه بزرگ‌تری وسط هست و اون کارشه که هرگز از اونا جدا نمیکنه و تا وقتی کارش با اوناس همچنان اونا وسط زندگی من خواهند بود