از عصر واقعا ذهنم خیلی خیلی آشفتس
امروز یکی از آشناهای نزدیکمونو با یه دختر رو موتور دیدم،خودش زن داره با ۲ تا بچه
همه ی اطرافیانشو میشناسم یعنی خواهر و دختر خاله و …نبود اصلا
دختره هم قشنگ از پشت بغلش کرده بود😓😓
فقط به مامانم گفتم اونم میگه برو به زنش بگو ولی من اصلا دلم نمیخواد بگم شما جای من بودید چیکار میکردید واقعا نمیدونم کار درست چیه😔
من انگارندیده بودم مثلا
اگه عضو خانوادت ینی خواهر برادرت نیس، ولش کن بنظرم😑
کار درست کاملا مشخصه عدم دخالت تو زندگی شخصی دیگران
والا چی بگم🤕
از یه طرف ادم میگه زنش نفهمه زندگیشون خراب شه
از یه طرف بیچاره خانومه گناه داره
🥺چقدر درکتون میکنم
مامانم ی مستاجر داره
تو خونه خیاطی میکنن بعد این ی زنع دیگه میاد خونشون
خانوم میگه دختر عموم در صورتی که معلوم حرف مفت میزنع
فرض کن جاشون میزارع می‌ره
ساعت ها نمیاد
این زنه و این مرد هم خونه ☹️😕
بار ها مامانم میگه خودم دیدمشون چطوری میگردن پیش هم
زنش خیلی مظلوم همش خواستیم بهش بگیم ولی نشد خیلی سخت نمیدونم کار درست چیه
به من ربطی نداره که بخوام بگم
اون خدایی داره و مطمئن باش شما بیشتر از خدا حواست بهش نیست،اگه واقعا زیادی صمیمی هستی با خانومش ،غیر مستقیم یه چیزایی بگو
مثلا چند تا مثال از بی وفایی مردا بزن از دوره زمونه بد بگو ،یگو حواسش به زندگیش بیشتر جمع کنه و ... مستقیم چیزی نگو که جز نابودی یک خونواده چیزی بوجود نمیاد
