سلام خانوما یک داستانی پیش آمده برای خواهرم که باعث شد با همسرش قهر کنه و بره خونه بابام میخواد بدونه حق داشته یا نه از قبل تمام ماجرا رو نوشتم
داستان ازین قراره که هفته پیش من و همسرم رفتیم خونه خواهرم شهرستان قرار بود ۳روز بمونیم خواهرم با خانواده همسرش تو یک ساختمان زندگی میکنه تو اون سه روز که منم رفتم خونه خواهرم خواهرشوهرشم آمده بود طبقه بالا خونه مادرش خانوما روز اول که رسیدم بعد از یک ساعت خواهرشوهرش با مادرشوهرش آمدن پایین خواهرم درگیر مرغ سرخ کردن بود همزمان چای هم ریخت من بردم گذاشتم وسط یک دفعه خواهر شوهرش برگشت گفت یکبار نشده من بیام این خواهر تو یک لیوان چای بذاره جلوم من چیزی نگفتم خواهرمم کلا خودشو بیخیال نشون داد روز دوم قرار شد بریم جنگل صبح زود منو خواهرم بلند شدیم تدارک دیدیم واسه ناهار