انرژی واکنش نشون دادن ندارم
یه حالت خسته
قبلا یکی یه چیز میگفت به ۷قسمت مساوی تبدیلش میکردم
الان میان هرتوهینی میکنن و من فقط نگاه میکنم
وفقط دلم میخواد ک زودتر بره تا ارامش داشته باشم
بعدشم فقط قهر ک نباشه
قبلا تمام امور زندگی دست من بود
الان ول کردم
کلا دیگه ب چیزی کاری ندارم
یه ادم اروم و بیخود شدم
حتی نای اینکا دهنمو باز کنم برای تنش و اعصاب خوردی هم نمونده دیگه
و من واقعا از این بابت ناراضی ام
میخوام برگردم ب تنظیمات کارخانه
همون موقع ک سرم درد میکرد واسه هیجان
اونموقع ک هیچکس نمیتونست بهم چیزی بگه و از ترس مراقب رفتارشون بودن
احساس میکنم افسرده شدم
اخه اینهمه خنثی بودن عادی نیست
این همه بیخیالی