منم زدم به شوخی و ..دیدم ول نمی کنه گفت دیگه خسته شدم از دستت...
کلا کوچکترین جیزی طبق میلش پیش نره یهو بهم می ریزه.. اختلال خودشیفتگی و پارانوئید و .. همه رو با هم داره
منم گفتم خب دنبال یه بهانه بودی قهر راه بندازی که واسه امشب و پیدا کردی... دیگه اخم کرد و سکوت ... رفت خوابید...
رفتم جعبه رو برداشتم بروشورها بخونم دیدم ته جعبه اون قطعه که می گفت هست...
ینی انگار خدا بهم بهشت و داده بود... بردم جلوش گفتم بیا تو جعبه بود