2737
2734
عنوان

بدترین سوتی که دادین(طنز)

1506 بازدید | 71 پست

خودم وقتی بچه بودم رفتیم خونه مادربزرگم فصل توت فرنگی شده بود وقتی توت فرنگی هارو دیدم با یه حسرتی گفتم من تو عمرم توت فرنگی نخوردم در صورتی که دو سال بیشتر نداشتم دل همه برام کباب شد 😂 از اون موقع همیشه سر این موضوع سر به سرم میزارن😂

وای قیافه مامانت اون لحظه😂😂😂


کاربری دومم و به زور تونستم ثبت نام کنم خواهشا نترکون     وقتی جواب نمیدم به این منظور نیست که کم اوردم یا یادم رفته،فقط حوصله بحث با کم فهم هارو ندارم💆🏻‍♀️اقایون خاله زنک سایت لطفا به هیچ عنوان تو تاپیکای من نیایید و ریپلای نکنین😐✅  وخداوند طوری برایت جبران میکندگویی چیزی ازدست نداده ای🌱

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731

🤣🤣🤣الهیی

 آنجـا که دلـت آرام گِرِفت‌ «مقصـد»‌ توســت 🥹🤍🤞🏻        آدما از یه جایی به بعد واسه هم تکراری میشن‌، اگه از اون به بعد،هنوز هم بتونن از تکرارِ هم لذت ببرن، اونجاست که معلوم میشه آدم درستی رو انتخاب کرده بودن                                                             آدمِ درستِ زندگیِ هم باشین...🥹❤️
2740
اینجوری بوده

😂😂

کاربری دومم و به زور تونستم ثبت نام کنم خواهشا نترکون     وقتی جواب نمیدم به این منظور نیست که کم اوردم یا یادم رفته،فقط حوصله بحث با کم فهم هارو ندارم💆🏻‍♀️اقایون خاله زنک سایت لطفا به هیچ عنوان تو تاپیکای من نیایید و ریپلای نکنین😐✅  وخداوند طوری برایت جبران میکندگویی چیزی ازدست نداده ای🌱

مادر شوهرمو دعوت کرده بودیم ناهار 

بعد دفعه دوم بود که منو دیدن خیلی خجالت میکشیدم 

ناهار رو که آوردیم سر سفره مامانم گفت لیوانا رو دوغ کن آبجیمم تو پارچ یه یخ بزرگ انداخته بود تا خواستم بریزم تو لیوانا همش ریخت تو سفره و بقشاب ها بد جور ضایع شدم

برای حل شدن مشکلم یه صلوات بفرست برام  گلم  الهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 

وای وای نگم براتون

با مامان و داداشم و اقاجونم و مامانجونم پای تلویزیون نشسته بودیم (دلدادگان)

بعد من هی میپرسیدم این دختره حدیث چطوری وقتی عرف خانوادشون نبوده تو دوران عقد حامله شد؟ 

یهو از دهنم پرید که: چیکاااااار کرررررد که حامله شددددد


باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا

بچه بودم میخاس بگم نوشابه گازداره،گفتم چقدراین نوشابه داغه😅

حالاکجابودیم

خونه مادرشوهرآبجیم افطاری دعوت بودیم،ازاین سرتااون سرسفره مهمون نشسته بود🤧🤣

وخدایی که بشددددت کافیست❣
سر سفره جلو دامادمون میخاستم بگم اونو بده بجای الف ،ک تلفظ شد🙄

وای😂😂😂

کاربری دومم و به زور تونستم ثبت نام کنم خواهشا نترکون     وقتی جواب نمیدم به این منظور نیست که کم اوردم یا یادم رفته،فقط حوصله بحث با کم فهم هارو ندارم💆🏻‍♀️اقایون خاله زنک سایت لطفا به هیچ عنوان تو تاپیکای من نیایید و ریپلای نکنین😐✅  وخداوند طوری برایت جبران میکندگویی چیزی ازدست نداده ای🌱
تو عروسی بچه بودم رفتم برقصم دست عروسو گرفته بودم به خودم اومدم دیدم دستم تو دست داماده   &n ...

عروسی زنداییم آخر شب اومدن خونه بنده خدا اومد رد بشه منم پایین نشسته بودم دیگه زیر دامنش گم شدم نمیدونی چه صحنه ای دیدم😂

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687