هیچ وقت اجازه نداد حرفای دلمو بهش بگم
همیشه زود عصبی میشد و منم حرفای دلمو تو دلم نگه می داشتم
الان دو ماهه ازش بیخبرم
الکی زندگیمونو داره نابود میکنه نمیدونم چرا
تو زندگیمون چیزی کم نداشتیم
منو از خونه انداخت بیرون و با همه خونوادم دعوا کرد
الآنم هیچ کاری نمیکنه تکلیفم مشخص بشه
هرشب به عکسامون نگاه میکنم و اشک میریزم و باهاش درد و دل میکنم
حس میکنم از قلبم خون میچکه😔😔😔