ن بابا عددی نبود دورتادور فامیلش بودن که طرفشو گرفته بودن من تک بودم درومد میگه شیطونه میگه بگیرم یه بلایی سرش بیارم نمیدونم بزنم تا گفت رفتم توسینش با انگشتم هی میکردم توچشمش گفتم بیا بزن بیا بزن فقط دستت بهم بخوره ببین چجوری پدرتو در میارممم سکوت مرد فقط نگاه می‌کرد باز رفتم عقب شروع کرد به زر زدن😂😂😂ترسیده بود ازین تو پوزی نخورده ها بود
[QUOTE=336607153]فقط میتونست گوه بخوره 😂😂😂چنان گیساشو میکشیدم بفهمه با کی طرفه این تنها د جرات زر زدن نداشت ...[/QUOTEمن نه ولی خواهرم اره هموبدجورزده بودن
دقیقا این اتفاق واسه منم افتاد هر وقت بادم میاد ب خودم فوش میدم ک چرا جوابشو ندادم
چون بی دلیل باهام دعوا گرفت ما امتحان عمل خیاطی داشتیم ک دوستم چرخش وسط کار هنگ کرد از امتحان عقب افتادش منم قبول شدم بعد یهو زد زیر گریه ک اره تو ب من حسودیت میشه داری میترکی از حسادت تومنو سره چرخم مسخره کردی💔🙁جلوهمه ابرومو برد فقط نگاش کردم عین لال ها گفتم من ک چیزی نگفتم
بعد رفتم خونه عین اسکولا
وای دقیقا سرم اومده صمیمی ترین دوستم سر خاستگار حسادتش شد بهم وسط کلاس گفت تو بخاطر پسر دوستتون فروختی اونم جلوی معلمی ک بشدت پیشش ابرو داشتم منو خوردم کرد معلم با چشای گرد نگاه کرد منم عین بز نگا کردم اما ازش کینه گرفتم چه فایده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
