اینقدری من کنار شوهرم و خانوادش حالم خوبه اعصابم آروم تره کنار خانواده خودم نیست همش مادرم دخالت میکنه رئیس بازی در میاره 😭
دخترای مردم از دست اذیتای شوهر و مادر شوهر پناه میارن به مادرشون من از دست مادرم پناه میارم ب شوهرم 😭😭 اینقد حرص منو در نیاره
زنگ زدم به برادرم میگه دختر خانومی که مامان انتخاب کرد نمیپسندمش اصلا هم سن خودمم هست ( یعنی همسن برادرم 21 سال) حالا چرا میخواد برادرم باهاش ازدواج کنه چون پدر دختره پولداره دختره خودشم خرازی داره
زنگ زدم مادرم گفتم احسان مخالفه با دختره مامان، گفت تو دخالت نکن به تو چه 😭 من مادرم بهتر میفهمم 🤬 بعد از من میپرسید حالا تو ازدواج کردی الان پشیمونی؟ شغلی شوهر تو داره تو دخترای فامیل هم سن تو ارزوشونه 😤 میگم مادر من شوهرمو دوست دارم ولی سنم کم نبود؟ تو ک جای من نیستی... میگفت خب میخوای دیگه چکار کنی؟؟؟ مگه تو چکار میکنی؟ شوهرت تو ناز نعمت دارتت شوهرتم آدم خوبیه مشکلت چیه؟؟ 🤦🏻♀️
اصلا نمیفهمه من چی میگم 😭
سنم کم بود ازدواج کردم هیچی از زندگی زناشویی نمیدونستم مادر من که فکر میکنه همه مثل قدیما خودشونه، از این زورم میاد میگفت زن وظیفش همینه مادر، باید شوهرتو از هر لحاظی میخواد راضی کنی غذای خوب بپزی بچه داری کنی اونم میره سرکار تحصیلاتشم ک خوبه وضعتونم ک خوبه دیگ مشکلت چیه؟ 😭🤦🏻♀️ بابا من خسته شدم از بس باهاش کل کل کردم مگه دختر فقط وظیفش ایناست 😭😭😭 حدود یک ساعت من پیش شوهرم از دست حرفاش گریه کردم دیگه دلم نمیخواد با مادرم حرف بزنم 😭 از همه بدم میادددددد
طفلک برادرم 🤬