6 ماهه که تو عقدیم
از همه غذاهام که ایراد گرفت
متوجه شدم دقیقا غذاهایی که من دوست دارمو دوست نداره و بالعکس
و اینکه به شدت رو چیدمان حساس روزی یکبار یخچال رو میریخت بیرون مرتب میچید
این وسط که تو محل کارش یک مشکل پیش اومده بود که همش تلفنش زنگ میخورد
خلاصه که خیلی سفر رویایی بود
البته لحظات خوشم زیاد داشتیم ولی چالش هاش بیشتر از حد تصورم بود
ذائقه تغییر میکنه حساسیت ها هم کم میشه
اگر در کنارش حس خوشبختی میکنی و بهت واقعا خوش گذشته رو بقیه موارد میشه کار کرد
پس چرا ما رفتیم سفر هیچ چالشی نداشتیم
خوبه که خودش دست بکار میشه
شوهرمن هرلحظه آلارم میده محلشم نمیزارم شاکی میشه من چندبار گفتم
ما هم سفر رفتیم قشم.
همه اونجا میرن واسه خرید منم رفتم تو یه بوتیک یه چیزی انتخاب کردم برگشتم به ایشون نشون بدم دیدم نیست ۱۰ تا مغازه بالاتر بود. دوباره همینجور پیش اومد بعد از چند دقیقه هم گفت مردم به خاطر ما معطل هستن بیا بریم.
همونجا فهمیدم سفر با ایشون یعنی منهای بازار
