۹ ساله خونه مادرشوهرم هستم
مادرشوهرم منو خیییییلللیییییییی دوست داشت
خدا بیامرزه 😔
ولی منم ساده بودم خودم دیگرانو دخالت میدادم
بعد مادر شوهرم دلم نمیاد ازینجا برم و پدرشوهرمو تنها بزارم انگار اینجا عادت کردم با اینکه سختی های خودشو داره
مادرشوهرم دوست خوبی برام بود دخالتای دیگران باعث دعوامون میشد روزی پنج بار خونمون میومد منم بهش میگفتم خدا بهت هزار سال عمر بده تا روزی هزار بار خونمون بیای
ولی نامرد بود ۶ ماه بعد از وفات مادرم اونم ما رو تنها گذاشت