اومده مدرسه و گفته شوهر سابقم نمیزاره بچمو ببینم شما اجازه بدین اینجا ببینمش و باش دوست شم کم کم
خواهرم پیچوندتش و با معاون و معلما تصمیم گرفتن باش همکاری نکنن و اجازه ندن
واقعا وقتي خواهرم تعریف کرد من خیییییلی ناراحت شدم و گفتم اشتباه کردی گناه داشته و... باید بش کمک میکردی و...
نظر شما چیه