من و همکارم قرار هست یک طرحی باهم کار کنیم، ایشون زنگ زد که بیا مطبم تا تقسیم کار کنیم و... منم رفتم یکم بعد از اینکه من رفتم منشیش رفت اینم گفت درم ببند برو، یکم ترسیدم ولی چون میشناسمش بهش اعتماد داشتم، پشت میزش نشسته بود منم اینور بودم بعد گفت پاشم بیام روبروتون نگی بی ادبی کرد و فلان نشست در مورد طرح حرف زدیم بعد گفت رو لبتاب نوشتم بشینیم اونور باهم ببینیم، یک مبل دو نفره بود اونور، اونو میگفت منم همینجوری موندم چی بگم یک حالت رودرواسی داشتم همینجوری بی جواب نگاش کردم گفت منظور هردو بتونیم راحت ببینیم، گفتم اکی. رفتم و نشستیم من جوری خودمو جمع کرده بودما کم مونده بود برم رو بازو اینم راحت نشسته بود، همش هم توضیح میداد بهم زل میزد از فاصله خیلی کم من اصلا نمیتونستم از اون فاصله نگاش کنم. بعد ده دقیقه اینا دید خیلی معذبم گفت برم اونور بشینم ببینمتون راحت حرف بزنیم، پاشد رفت مبل تکی نشست، اخراشم بحث رو کشوند بود به وضع جامعه و خیانت و اینا که من صریح گفتم من کلا با خیانت مخالفم. میخواستم بپرسم این منظوری داشته ؟ یا الان میگه این چقدر کولی بازی دراورد مگه من چی گفتم بهش؟
دنیا برای رنج های شما پشیزی ارزش قائل نیست، هیچ کس شما را با رنج هاتون دوست ندارد، زجه نزنید پست تر می شوید ، دنیا فقط برای یک چیز ارزش قائل است گذر از رنج ها؛ ابتکار و خلاقیت به خرج دهید و راه حل پیدا کنید... 🍃
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بله. من خودم شاغلم و محیط کارم هم خیلی مردونه ست. حداقل با این تجربه کاری تقریبا ۲۰ ساله و شناختی که از آقایون دارم این آقا به احتما ۹۹ درصد با منظور اینکارهارو انجام داده و بعد که متوجه شده شما دختر سختی هستی جاشو عوض کرده