شوهرم خیانت کرده بود و بهش یه فرصت دادم ولی دلم اصلا صاف نمیشه

تو گوشیش پیامای یک سال پیشو دیدم که طرف رو بلاک کرده بود ... ولی شروع کننده پیام خودش بوده و مثل اینکه تو مسافرتمون به اون شهر این خانم که دوست دختر سابقش بوده رو میبینه و بهش پیام میده ... که عیدت مبارک و برگشتی از فلان شهر اونم اولش نوشته بود شما و بعدش که فهمیده بود شوهر کنه مثل اینکه منو ام کنارش دیده بود و شروع کرد به فحش دادن به من که تو زن داری زنت فلانه و زنت از تو بدتره و تو فکر کردی چی گرفتی و اینم می‌گفت حق باتوعه و چرا ازم بدت میاد چرا اینجوری باهام حرف میزنی و خلاصه دختره کلی بهم فحش داده بود و گفته بود میام ابروتو تو شرکتت میبرم و اینم گفته بود جبران میکنم اونم گفته بود ۱۰ تومن بزن اینم نزده بود اونم گفته بود اگه نداری زنت بره فلان کارو کنه پولشو بده همون‌طور که الآنم مشغول همچین کاریه ... خلاصه اینم گفته بود نمیتونم پول بدم بهت باشه پس دیگه پیام نمیدم و بلاکش کرده بود و پیاما مونده بود منم که نصف شبی دیده بودم دلم میخواست جدا شم ... آنقدر حالم بود و هست کلا دستگاه گوارشم ریخته بود بهم هیچی نتونستم اون روز بخورم همش بالا میاوردم و شکمم به شدت درد میکرد حالم خوب نبود اونم میخواستم صبح کلا بیام خونه مامانم که اصرار و التماس و کلی گریه کرد که دیگه تو خط این کارا نیست و قول داد دیگه تکرار نکنه که تهدید کردم سری بعدی ببینم کلا میرم خونه مامانم و هیچی جلومو نمیگیره برای جدایی از همه پیاماشم فیلم گرفتم مدرک داشته باشم حالا دیشب میخواستم سر سنگین باشم واقعا از ته دل نتونستم ببخشمش هی اومد بغلم کرد که شاید رفتم یه ساعت دیگه مردم دیگه تکرار نمیکنم خودتو ناراحت نکن و من اشتباه کردم از جفتمون شرمنده ام و ... دیگه یکم باهاش خوب شدم .. امروزم خونه مامانم اینام ولی اوضاع روحیم داغونه اوضاع جسمیم خرابه دلم نمی‌خواست بیام مامانم گیر داد دلمون تنگه بیا ... حالا نمیدونم کار خوبی کردم بهش فرصت دادم یا نه ... دلم باهاش صاف نمیشه دیگه بهش اعتماد ندارم