من دو ماه دوست بودم باهاش خیلی دوسش داشتم.. دو ماه درسته زیاد نیست و کمه ولی خب ما به اندازه دوسال باهم حرف زدیم شب و روز چت میکردیم خیلی میگفت منو میخواد و این حرفا.. یبار قهر کردیم سر یه مسئله ای دو روز ازش خبری نشد بهش زنگ زدم گفتم ببین تکلیفتو روشن کن تو اگه منو واسه دوستی میخوای از همینجا تمومش کنیم بره اونموقع یه ماه بود از دوستیمون میگذشت.. اونم گفت من بیغیرت نیستم که ناموس رفیقمو بازی بدم من از اولم تورو میخواستم و قصدم جدیه یه ماه گذشت و یه روز دیدم حوصله نداره گفتم چیشده اونم گفت مادرم خیلی گیر داده بمن که ازدواج کنم و منم گفتم تورو میخوام ولی لج کرده و نمیذاره با کسی که دوسش دارم ازدواج کنم و این حرفا.. بهونه اش بود الکی گفت.. منم گفتم برو بسلامت..
خیلی دلم شکست خیلی غصه خوردم تا اینکه دوشب پیش پیام داد.. تقریبا 40روز از کاتمون گذشته ولی خب دیگه نمیتونم اعتماد کنم بهش و جوابشو ندادم..