بچه ها من کلا شخصیتم جوریه دوست ندارم از خودم تعریف کنم از بچم تعریف کنم از روابطم تعریف کنم.
یک به خاطر اینکه شاید طرف اون شرایطو نداره دلش بخواد و اذیت بشه
دو اینکه کلا به نظرم جالب نیست آدم از خودشو چیزایکه داره تعریف کنه از قدیم گفتم درخت هرچه قدر پربار تر خمیده تر
بعد حالا من تو جمع خانواده همسرم
مادرشوهرم یکسره از خودش تعریف میکنه از بچه داریش اره من بچه هام انقد شیک پوش بودن انقد حساس بودم رو بچه هام انقد بچه هام خوشگل بودن.
من انقد تمیزم وسواسم مرتبم...
بعد اره دامادم انقد خوبه مارو دوست داره از خونه ما بیرون نمیاد..وای شوهرم انقد دخترمو دوست داره رو حرفش حرف نمیزنه
من خودم همیشه بچم شیکترین لباسارو میپوشه مردم خودشون میبنن دیگه نیاز نیست هی من یادآوری کنم چیزیکه قشنگ باشه ملت میبنن کور نیستن که😄 یا خونه زندگیم همیشه مرتبو تمیزه چه لزومی داره هرکیو ببینم از خودم تعریف کنم
نمیدونم هدفش چیه تا منو میبینه انقد از خودشون تعریف میکنن.
واقعا دیگه بدم میاد..فکر کنید من فقط لبخند میزنم و سکوت اونم مثل نوار از خودش تعریف میکنه.
چیکار کنم به نظرتون؟؟؟
واقعا شخصبت و تربیت خانوادگیم اجازه نمیده انقد از خودم تعریف کنم مثلا مقابله به مثل کنم.