امشب مهمون داشتیم. فوق العاده خانم محترم و با ایمانی هست. بیشتر از ۳۰ ساله با هم ارتباط خانوادگی داریم و میتونم روی صداقت و پاکیش قسم بخورم. بحث دعا و جادو شد که زندگی منو از هم پاشوند... یه چیزی تعریف کرد که تپش قلب گرفتم از اونموقع.
خو
لایک
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
گفتی منو لایک کن
چی
یکی منولایک کنه
چی گفت؟
بفرما چی شنیدی
لایک لایک لایک
آنقدر لجم میگیره از اینایی که نصفه نیمه می‌نویسن منکه تا میبینم نصفه ست دیگه بر نمی گردم
گفت من از بچگی همزاد داشتم و خیلی اذیتم میکرد. حتی نمیذاشتم ازدواج کنم. هر خواستگاری میومد ، حتی اگه همدیگرو هم میپسندیدیم، الکی الکی به هم میخورد. پیش یه سید رفتم و جریان خواستگارامو گفتم یه دعا بهم داد گردنم انداختم و چند وقت بعد با شوهرم ازدواج کردم.
مدتی خبری نبود. تا اینکه باردار شدم و اذیت و آزاراش دوباره شروع شد. همیشه یه گربه سیاه پشت سرم بود هرجا میرفتم. یا تابستون شبایی که با شوهرم روی بالکن میخوابیدیم، همش صدای پچ پچ تو گوشم بود و صدای پا می‌شنیدم. که بازم رفتم دعا گرفتم و راحت شدم. چندین سال گذشت و حضورشون رو حس میکردم ولی اذیت نمی‌کردن.خبری نبود تاااا وقتی که اومدیم توی خونه جدید...
برم جیش بیام بقیه اشو بگو🤣
دختر کوچیکم که ۹ سالشه یه شب با جیغ و فریادهای وحشتناک من و پدرش و صدا میزد و کمک میخواست. رفتیم اتاقش از وحشت و ترس می‌لرزید و گریه میکرد. میگفت مامان همشون اینجا بودن. با صورتی خونی . یکیشون گفته نمی‌ذارم زندگی کنی. نمی‌ذارم نفس بکشی بهم حمله کردن و من از خواب پریدم.
گفت دخترم تا چند شب هرشب همچین خوابی می‌دیده. مریض شده تب و لرز... از خواب و خوراک افتاده می‌ترسیده بخوابه
لایک
وااااای خوب کامل بگوووووو
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
