از شدت فکر مشغولی خابم نمیبره حلقه نامردی من تو سرویس محل کارم جا مونده بود و برداشته بود کسی اونو مدیرمون یکی از دوستای نزدک نامزدمه من ب مدیرمون گفتم چک کنه دوربینو بهونه اورد ک سرویس زیاد میرن اینجا، نمیشه ک همه رو متهم کنیم ب دزدی .من گفتم اخه کلا نیم ساعتم نبوده اون تایمی ک من یادم رفته خلاصه ک بهونه و چک نکرد .....
امروز اخر وقت منو صدا زد اتاقش و گفت دوس ندارم دلخوری باشه بینمون ...
من کاملا دلخور جواب میدادم ک مهم بوده اون حلقه برام و انتظار داشتم ک همکاری کنید پیداش کنم ...
یکم خندید گف مهم نیس چن سال دیگ
واقعا ب این دغدغه هات میخندی
گفتم مهم نیس چن سال دیگ وی پیش میاد الان اون حلقه برام خیلی مهمه
بعد گف چای بگم بیارن
تشکر کردم ک نه باید برم سر پرونده ها
گف بشین حالا راجب کارم ی سری صحبت دارم
عجب آدمایی شدیم
فک کنم خدا هم از خلقت ما در عجله
مگه میشه اینهمه وقاحت
.
خب
طلا بود یانه
لایکم کن بعدا بخونم
نامزدت چه دوستایی داره و دوستای نامزدت چه دوستایین ؟!؟!؟!
یا هر دودسته اشتباهن یا یه دستشون ؟!؟!؟!
گف رابطتت با سروش (نامزدم)خوبه
مشکلی نداری
گفتم خدا رو شکر همه چی خوبه
گف من از خیلی وقت پیش قبل اینکه نامزد کنید هر وقت میدیدمتون با هم تو دلم میگفتم این دختر حیف شد
شما لیاقتت خیلی بالاس از هر لحاظ
من دو هزاریم افتاد
گفتم اتفاقا خیلی مچ همین دو تامونم خدارو شمر راضبیم کسی حیف نشده
لایک
نمیدونم چرا حس میکنم کار نامزدته گفنه امتحانش کن
گفتم با اجازه من برم سرکارم فک کنم حرف کاری نبوده
گف کاملا فکراتو کردی ؟
بیشتر فک کن سروش ب دردت نمیخوره
اون کسیو میخاد مث موقعیت خودش
تو باید با یکی بهتر باشی
گفتم منظورتون از این حرفا چیه
گف جوابت برا من هر چی باشه قابل احترامه
میتونی تجدید نظر کنی رو تصمیمت و این نامزدی چند روزه
بیشتر اشنا شیم
نتوتستم واقعا اون لحظه چیزی بگم از شدت شوک
بیرون زدم از اتاق و کیفمو برداشتم اومدم خونه
حالا موندم با چ بهونه ای بگم نمیرم
تازه دیرور بود داشتم بهش میگفتم چقد جدیدا علاقه مند شدم ب کارم
