برای حرف های نهایی میان
باباش تا حالا قایم شده بود و ماماش تو خودشون مثلا انگار نه انگار بچشون داره طلاق میگبره حالا تازه دارن میان
امید واااارم بیان و زیرش نزنن فقط خدایاااااا
چی بگم برای مهریه؟ من برام مهمه مهریه خیلی
خانوادم و خواهرام میگن همسرت ادم خبلی بدی نیست بیشتر فکر کن راجب جدایی
ولی من توانشو دیگع ندارم
بگذرم از مهریه تموم شه ؟ لازمش دارم خییلی زیاد
همسرمم میخواد منو هنوز
ولی عذاب وجدان دارم من دیگه دوسش ندارم از بس باهم مشکل داشتیم دنبال راه فرارم فقط
حق طلاقم با منه راستی