وقتی طرفت باهات خوب نباشه نمیشه که نمیشه بیاین یه کم درددل کنیم

قبلا اینطوری نبود فحاش شده انگارخودشم فهمیده چقدررفتارش ناجوره ولی اراده نداره یاشایدم من ارزشی براش ندارم که بخودش اجازه میده هرحرفی روبهم بزنه  قصدطلاق ندارم وگرنه صداشوضبط میکردم ابروش روپیش همه میبردم چون جلوی دیگران خیلی موجه هست.نفرت دارم ازرابطه جنسی باهمچین ادمی که حتی به حرمت همون رابطه جلوی زبونش رونمیگیره یه ساعت بعدش به هربهانه ای فحش یاحرف زشت میزنه.نگرانی دیگم ااون یکی پسرمه هفت سالشه دعوای مارومیبینه کم اشتها شده خیلی اروم شده بارها بهش هشداردادم جلوی بچه رعایت کن خسته شدم

بخدا حرفهایی میزنه ورفتارهایی میکنه که قلبم میشکنه بعد میاد باهام حرف میزنه خیال داره من همون ادم قبل دعواباشم بدترازهمه اینه که میدونم سریع بازم تکرارمیکنه وگرنه زندگی مشترک گذشت میخواد.برای این پول هم واقعا هیچ برنامه ای ندارم حدود۱۵۰میلیون هست ولی طلاشدیدا رفته بالا نمیدونم چیکارش کنم لیاقت نداره میخواستم بهش بدم ماشین بهتربگیره چون مدلش پایینه کولرنداره تابستون جایی بابچه هابریم اذیت میشیم.ازطرفی ازاین نیترسم بدم ماشین عوص کنه ازاینکارسواستفاده کنه وبره بازنهای ودخترای دیگه چون یه چیزایی زمان بارداری حس کردم ولی نمیتونم صددرصدبگم یاثابت کنم ولی حسم دروع نمیگه هرچنداون دروغگوی قهاریه 

بخدا اینقدرگفتم خسته شدم درست نمیشه ولی طلاق هم نمیتونم بگیرم ازاونطرف خودم دارم حیف میشم حس مرگ دارم تواین زندگی.برای خرج کردن مثلا پول جشن الفبای پسرم ده باربهش توضیح دادم بازم نفرستاده یه گوشت وبرنج توخونه تموم میشه پول توکارتش هست قبل تموم شدنشون وبعدشون بایدده بارتکرارکنم اخرم بادعوا بایدبخره درصورتیکه بیشترش روخودش میخوره.چقدرمسخرست برای نیازاولیه زندگی منت شوهرت روبکشی کوفت بخوره ادم بهتره تاچیزی که این میخره

هروقت هم دعوا راه میندازه جوابش رونمیدم شروع میکنه به تهمت زدن که حتماکسی روزیرنظرداری  چقدرادم میتونه بی غیرت باشه که به زن خودش همچین تهمتی بزنه کاش اون چیزیکه اون میگه بودم نمیسوختم.خیلی عصبانیم ازدست خودم که بارها دستش روگرفتم وباهاش ساختم حالا پیش خودش فکرکرده کیه یامن وظیفمه بهش کمک کنم کوتاه بیام نخرم نپوشم نگردم.درصورتیکه میدونه من بخاطربارداری وبچه دیگه سرکارنرفتم وسرکاربرم هیچ احتیاجی بهش ندارم ولی میدونه جدانمیشم بخاطربچه ها خیلی خستم کاش خدایه جوری یه جایی جوابش روبده منکه زورم بهش نمیرسه نه ازلحاظ قانونی نه بدنی نه اینکه تعقیبش کنم نه اینکه بفهممچقدردرمیاره وچیکارمیکنه

بله ازلحاط جنسی هات هست ولی من زمان بارداری استراحت مطلق ومنع رابطه شدم بخاطربچه ی اون که توشکمم بود!!!بعدم زایمان واستراحت نکردنم که باعث شددیرخوب بشم ازطرفی بازم اقارو تامین میکردم ولی اون بهم اسیب زد تو اون شرایط.این اقا چطورنمیفهمه یک زن که شبانه روز داره بچه هاشون روترو خشک میکنه شبها نمیخوابه کمکی هم نداره بعدزایمان بجای کمک زخمش نباشه؟؟؟اینهابه کنار الان ازاین بشدت ناراحتم که پولی که خودم بازحمت بدست اوردم گذاشتم روپول پیش حالامیخوام بخاطررفتارش دیگه ندم عصبی میشه رهن خونه وظیفه ی مرده نه زن.من شایدبخوام باپولم طلابگیرم عمل زیبایی بکنم که اوناهم بازوظیفه ی همسره نه زنی که خونه داره حتی زن سرکارهم بره بازوظیفه ی مرده.مردیکه وظیفه ی خودش ندونه این چیزارو پس برای چی زن گرفته همون تنهایی زندگی کنه منظورم مردیه که داشته باشه اونیکه نداره که هیچی.الانم پول خودم رو یه جوری شدم خرج کنم یاطلابخرم همچین بلایی سرم اورده اعتمادبنفسم روصفرکرده همین ادم وقتی بیرون میریم میبینم چشمش دنبال زنهای عملی هست

حرفهای شما چقدربه دلم نشست حس کردم درک شدم ازسمت یه ادم.ادمی که حتی نه منودیده نه میشناسه بنظرت چطورباشم بعد دعواها وفحاشی ها؟بخاطربچم زودباهاش دوباره عادی میشم ونیازهای خونه واقعا نمیدونم چیکارکنم یکباربرای همیشه راحت بشم ازاین چرخه ی رفتارهای نادرستش.درمورد مادرت دقیقا اون منم چون بارها حمایت کردم چون میادبا اب وتاب میگه فلان کاروکنیم یاشروع کنم اوصاعمون خوب میشه ولی بعدش میبینم فقط این منم که ازخودم مایه گذاشتم حتی یک صدم من برای پول ارزش قائل نیست من بیرون میرم عمرا غدای بیرون بخورم اون بدون ناهارنمیزاره خودشو من مثلا هرچیزی روتااخرمصرف میکنم اسراف نشه اون ازاونور باعث خراب شدن وضررهای بیشتری میشه

همسرم زمانیکه بامن ازدواج کرد حتی شعل نداشت حمایت روحیش کردم تاتونست یه کارفنی یادبگیره تشویقش کردم دیپلم ردی بود من لیسانس وشاغل فکرمیکردم جنم داره جوونه زندگیمون رومیسازه مدرک مهم نیس!!!طوری شد که من شدم یه خونه دارافسرده که حس میکنه من کلفتش هستم واقا دنبال علایقشه تازه یکساله داره ویولون کارمیکنه شکوفاکنه خودشو!!منم اینور پی پی بچه بشورم واون تاهرساعتی هرجایی میخوادباشه وازاد چیزی هم بگم یااعتراضی کمم به دعوامیرسه دیگه حتی خریدهای ضروری خونه روهم انجام نمیده یا کلا خونه نمیادحتی جمعه یاجایی دعوت بشیم میگه برو منم میام واخرشب میگه من خستم نمیام ومنوصایع میکنه همه میپرسن فلانی چرانیومد همش بایدمن جواب بدم یابایدمنت بکشم تاتشریف فرمایی کنه وافتخاربده بیاد

عزیزم بارهابهش گفتم روحیه بچه حساسه جلوی بچه رعایت کن خودشم زمانی که رابطه میخوادهمش میگه ببخشیداستباه کردم دیگه بهت بی احترامی نمیکنم قول میدم ولی من میدونم همش حرفه چون سریع بازم همون ادم میشه فقط برای اینکه کارش رو راه بندازه چندماهه ازرابطه باهاشم نفرت دارم حس تجاوزبهم دست نیده چون فکرمیکنه من احمقم زودفراموش میکنم نمیدونه بخاطر ازهم نپاشیدن زندگی وبچه هاست که هیچی نمیگم.پدرش سالهاست به رحمت خدارفته این کوچیک بوده بچه اخر خانواده پرجمعیتی هم هستن حتی به مادرخودشونم محبت ندارن غیرهمسرمن ویکی دیگه ولی به مادرش بگی میگه نه بچه ی من اینجوری نیست اصلا مادرشم ادم منطقی ای نیست بشدت هم تعصب داره روی این پسرش بخاطرهمین اینجوری باری به هرجهت باراومده بنظرم 

مغازه مکانیکی داره اتفاقا  گاهی خودش لو میده چه جورمشتری های زنی میان.اتفاقا سرش خیلی شلوعه اگه بچسبه کار یه مدت شاگردگرفته بود دلهره شدیدی گرفتم چون خبردارم چون خیالش راحته یکی مغازه هست ول میکردمیرفت.درامدش عالیه ولی نمیدونم چیکارش میکنه من هم نمیتونم اماردرامدروزانش روداشته باشم خیلی راجت دروغ میگه چون بعضیانقدی میدن بعصیاکارت میکشن گاهی که ول نیکنه میره الکی میگه امروز کارنبود من حمایتش کردم بدون طلاوعروسی بابام گفت این جنم داره پدرنداره عیب نداره سخت نمیگیریم فامیل نزدیک هم بود....فکرکن صفربود الان زندگی داره معازه ماشین دوتایچه قبلا هیچکی نمیشناختش توفامیل من اینقدر بردمش همه جا یادعوت گرفتم  الان همه اینقدرقبولش دارن واحترامش رومیزارن هیچکی بدون لفظ اقافلانی صداش نمیزنه اسمش روخالی بگه