خژاب ب همه ی دوستانی که صرفا برای کنجکاوی و ارضای اون میل سرکش ب جنس مخالف میخوان رابطه رو تجربه کنن. منظورم همون دوست پسر داشتنه. منم در گذشته وقتی نوزده سالم بود رابطه ای رو شروع کردم که اصلا نمیدونستم تهش قراره ب کجا برسه. فقط میخواستم ک منم بگم دوست پسر دارم! اوایلش حس خوبی داشتم. حس با ارزش بودن حس مهم بودن برای یه نفر خیلی زیباست... از قربون صدقه رفتناش و کادو دادناش (هرچند کوچیک) خوشحال بودم. لمس کردنش تو آغوش گرفتنش و بوسیدنش! همه چیز برام جدید بود و ی جورایی لذت بخش..اما بعده چند بار دیدنش و بیرون رفتن باهاش همه چیز برام عادی شد و دیگه اون حسای اول کار رفته بودن... من موندم و پاکی ای ک حس میکردم خدشه دار شده (با اینکه اصلا مذهبی نیستم). من موندم و پسری ک وابستش کرده بودم و الان نمیدونستم چطور باید ازش جدا شم. من موندمو درس و کنکوری ک ازدست رفته بود. چند نفری ام از رابطم خبر داشتن(خیلی کم و جزئی) و حتی آبروی و این صحبتا ام بود... من هیچ چیزی ب دست نیاوردم و تهش فقط پوچی بود! و با خدم گفتم ای کاش هیچوقت شروعش نمیکردم. این روابط پنهانی دختر پسر کاملا غلطه! مذهبی نیستم و هیچ اعتقادی ب مذهب و دین ندارم ولی رابطه باید زیر نظر خانواده و ب صورت جدی بره جلو والا تهش فقط آسیبه... ازتون خاهش میکنم الکی و بدون دلیل تو رابطه های بی سر و ته نرید....