تاپیک قبلیم ازم خواسته بودن بگم چیکار کردم
من ب حد کافی عذاب وجدان دارم و پشیمون هستم لطفا با حرفاتون نمک رو زخمم نپاشین
پارسال یه رفیقی داشتم همشهری بودیم رفتیم خوابگاه باهم اتاق گرفتیم شدیم هم اتاقی و همکلاسی دانشگاه و رفیقای صمیمی هم
این دوستم قدش بلند بود ۱۷۵ من قدم کوتاه ۱۵۴ ،هر سری بیرون میرفتیم پسرای داغون و قد کوتاه یا پیرمردا رو نشونم میدادمیگفت چقد بهت میان،هرچی پسر قدبلند و خوشتیپ هم بود ب خودش نسبت میداد ،واقعا از ته دلم ناراحت میشدم ولی هیچی بهش نمیگفتم و ب شوخی میگرفتم ،ولی باز برمیگشت تو جمع میگفت میتونی سهیمه دانشگاه بگیری ها مثلا بگی قدم و تو جنگ از دست دادم هی میخندید بهم ،یه بارم مامانش اومد ب مامانم گفت نزاری دخترت چاق بشه ها قدش کوتاهه شبیه باب اسفنجی میشه ،خیلی دلم شکست تو دلم گفتم خدایا واگزارت میکنم ب خودت
هستید بقیشو بزارم ؟