2733
2739

خونه جاریم هستیم دوس نداشتم شب بمونیم شوهرم گفت میمونیم صبح زود میریم منم برا دخترم پوشک نیاورده بودم پنج سال و نیمشه یه شبایی تا صبح میخوابه پوشک میکنم پوشکش خشکه اما یه شبای دیگه پوشکش خیسه امشبم استرس داشتم الان بردمش دسشویی از جاریم یه پوشک گرفتم گفتم محض اطمینان اما نمیدونم چرا عذاب وجدان دارم احساس میکنم دخترم خورد شده برادرشوهرم با تعجب گفت پوشک میشه؟

از خودم بدم میاد الان میگم کاش تا صبح میزاشتمش رو پای خودم ولی نمیگفتم شب ادراری داره چیکار کنم به نظرتون چی بهشون بگم که بعدا دخترم مسخره یا سرزنش نکنن؟

بجه خودش کوچیکه و شب تو خواب بیدار میشه میره دسشویی

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728

اشکال نداره اگه امشب جیش میکرد بیشتر خجالت میکشیدید هم خودتون هم دخترتون

🔴آقایون به من درخواست ندن،ریپلای نکنن و تو تاپیکام نیان🔴 🇪🇭ای کاش میتوانستم کودکان را در قلبم پنهان کنم تا زمانی که جنگ ها تمام شود😓کاربری چهارم من 😶 با شماره مادرشوهرم اومدم اینبار💔خطر شناسایی توسط خواهرشوهر😂تگم کن😐تگم نکردی از ما نیستی😂تو تاپیکای عکس و جنجالی و دعوا😁مرسی میشم🥲🫂❌️از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوه‌های زیبای جسم و زنانگی‌اش.(امام موسی صدر)                
2738

بلند میشدی هر دو ساعت میبردیش دسشویی

شبم آب نمیدادی زیاد


اینجا شرایطم رو میگم چون براگ سخته هر وقت تاپیک میزنم تک به تک به همه بگم😞من یه مادرو یه زن هستم خیلی خیلی عذاب کشیدم اووو بگم تموم نمیشه.ولی بدترینش تشنج دخترم تو شش ماهگی بود شوهرمم مشکل جسمی و اعصاب داره .شوهرم کارگر مشکل ذهنی و جسمی داره. دخترمم تشنج کرده💔شوهرم میتونه راه بره و حرف بزنه ولی از نظر عقلی مشکل داره خیلی مغزش کار نمیکنه هنگ میکنه پخمه اس جسمی هم تا یه کار میکنه میفته ضعیفه نمیتونه زیاد کاری انجام بده.خلاصه زندگیم میشه اینکه من تو یه شهر کوچیک که همه همدیگرو میشناسن تو یه خانواده بد نام به دنیا اومدم...بابام مشکل اخلاقی شدید داشت و داره مشکل مشکل روانی هم داره... مادرم از مجردی سابقه افسردگی داشت وقتی با بابام عروسی کرد بیشتر شد مشکل روانیش جوری که فقط قرص میخورد خواب بود...خلاااصه همه اینا رو میشناختن. هیچ کس از در خونمون رد نمیشد چه برسه به اینکه با من ازدواج کنه...بابام وضع مالیش عالیه.ولی پولی برای ما خرج نمیکرد.فقط دنبال هرزگی و هوس خودش بود..حتا تا پول نواربهداشتی رو نداشتم تو مجردی...با اون همه پولی که بابام داره.... خلاصه هیچ خواستگاری نداشتم. وقتی شوهرم اومد خواستگاریم باهاش ازدواج کردم
شما هم داشتید

بچه جاریم ۹ سالشه واینطوره 

هرموقع میان من مشما مخصوص دارم میندازم زیر تشکش وتاحالا مشکلی هم نبوده 

اصلا موضوعی نیست که کسی بخواد مسخره کنه یا خرده بگیره 

هرموقع هم خیس کرده تشک رو ما کلا خودمونو زدیم به اون راه وجاریم بنده خدا شسته وتمام 

خنده را معنی سرمستی مکن                                    آنکه میخندد غمش بی انتهاست                     
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687