این خوابو ظهر دیدم
ولی خواب عجیبی بود
یه جشنی تو خونه مامانبزرگم برپا بود که زنعموم به عهدش داشت و در اصل تدارکاتش با زنعموم بود
من رفتم سوپو نگاه بندازم
یه ظرف خیلی خیلی بزرگ تو شب تو حیاط بود پر از سوپ و روش یه سرنگ بود پر از خون
من حواسم نبود و اون سرنگو باز کردم و چند قطره خون ریخت تو سوپ
خیلی ناراحت و عصبی بودم چون میگفتم همه مریض میشن
خلاصه کنم سر سفره من برا همه غذا و سوپ کشیدم و درکنارش کلیم بابت سوپ نگران بودم
هی میخواستم برم به مامانم بگم ولی فرصت نمیشد
ولی چیز خیلی خیلی عجیب ترش این بود که
اون مراسم برای اعدام بعضیا بود
بالا رو نگاه میکردم میدیدم هی ادمارو به دار میکشن و بعدی و بعدی
بعد خیلی میبردن بالا ادمارو خیلیی
و من حتی زبون اومدم ک چقد بیکارین مراسم میگیرین اینارو ببینین و اینطوری